ضَمّ امين: ضميمه كردن فردى امين از سوى حاكم شرع به ولىّ،
قيّم و مانند آن.
در برخى موارد
كه ولىّ، قيّم و متولى يا ناظر وقف توان انجام دادن و پيگيرى امور مولّى عليهم را
ندارند يا فسق و خيانتى از آنان ديده شود، حاكم فردى امين را براى مساعدت و يا
نظارت بر كارهاى آنان تعيين مىكند. از اين اقدام حاكم در اصطلاح به «ضَمّ امين»
تعبير مىشود.[1]
( امانت)
[1]المبسوط 8/ 96 ؛ الوسيلة/ 371 ؛ تحرير الاحكام 3/ 379 ؛
وسيلة النجاة/ 566 ؛ حقوق مدنى (امامى) 5/ 220 .
ضمان
ضَمان: اشتغال ذمّه به چيزى/ تعهّد و التزام.
ضمان در لغت به
معناى كفالت و غرامت كشيدن (پرداخت غرامت) آمده[1] و در كلمات فقها در يكى از سه
معناى زير به كار رفته است:
مطلق اشتغال
ذمّه، به هر سببى از اسباب. بنابر اين، هر كه ذمّهاش مشغول به چيزى شود، ضامن آن
است. اسباب اشتغال ذمّه متعدد و مختلف است، از قبيل: تلف كردن مال ديگرى ( اتلاف)
از روى ستم(قاعده اتلاف)؛ معاملهاى كه در آن دو عوض و يا يكى از آن دو كلّى باشد؛
حكم شارع مقدس همچون ضمان حقوق شرعى از زكات و خمس پيش از پرداخت آن به مستحقان؛
جريمه مالىاى كه به سبب كشتن يا آسيب رساندن به ديگرى از روى خطا بر ذمّه فرد
مىآيد( ديات) و عقد ضمان كه خواهد آمد.[2]
مطلق تعهد و
التزام به مال يا نفْس. اين معنا از ضمان با انشاى تعهد و التزام تحقق مىيابد.
تعهّد گاه به احضار كسى و گاه به پرداخت مالى (دين) است. در فرض دوم، تعهد كننده
يا بدهكارِ مضمون عنه است و يا نيست. تعهد به احضار كسى كفالت ( كفالت) و به
پرداخت بدهى از سوى بدهكار به مضمون عنه حواله(حواله)