شهادت تبرعى در حقوق اللّه همچون زنا، نوشيدن شراب و نيز آنچه كه مرتبط با مصالح عمومى است كه از آن به شهادت حسبه تعبير مىشود، پذيرفته است. برخى، شهادت حسبه را در حقوق مشترك ميان حق اللّه و حق الناس، مانند سرقت نيز پذيرفته دانستهاند(3)(--> حق).
( -->شهادت)
شهادت سوم
شهادت سوم: شهادت به ولايت امير مؤمنان، على عليه السّلام/ شهادت به شهادت به شهادت.
از عنوان ياد شده به معناى اول در باب صلات سخن گفتهاند.
به قول مشهور فقها، شهادت به ولايت امير مؤمنان و ديگر پيشوايان معصوم عليهم السّلام، جزء اذان(-->اذان)و اقامه(-->اقامه)نيست؛ ليكن بعد از شهادت به رسالت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مستحب است.(1)
شهادت سوم به معناى دوم عبارت است از شهادت فرع به شهادت فرع به شهادت اصل. از آن در باب شهادات سخن گفتهاند.
بدون شك، شهادت اصل با وجود شرايط آن پذيرفته است؛ چنان كه در مواردى، شهادت فرع نيز پذيرفته است. مراد از شهادت اصل، شهادت دو عادلى است كه مستقيم و بدون واسطه شاهد رخداد بودهاند و منظور از شهادت فرع (شهادت دوم)، شهادت دو عادلى است كه گواهى دو شاهد اصل را شنيدهاند. ليكن شهادت سوم؛ يعنى گواهى دو عادلى كه شهادت فرع را شنيدهاند، پذيرفته نيست. بر اين نظر ادعاى اجماع شده است؛(2)ليكن برخى معاصران آن را نپذيرفتهاند.(3)
شهادت فرع
شهادت فرع[= شهادت بر شهادت]: گواهى بر شهادت اصل.
(1)العروة الوثقى 2/ 412 ؛ مستند العروة (الصلاة) 2/ 286 ـ 288 ؛ الأنوار الإلهية/ 110 ـ 111
(2)مستند الشيعة 18/ 404 ؛ جواهر الكلام 41/ 189 ـ 192
(3)غاية المرام 4/ 284 ؛ جواهر الكلام 41/ 104 ـ 109 ؛ تفصيل الشريعة (القضاء و الشهادات)/ 435 ـ 436 .