برخى، «وقص» و «شنق» را مرادف دانسته و در شتر و گاو هر دو واژه را به كار بردهاند؛ چنان كه مترادف بودن دو واژه ياد شده از كلمات لغويان نيز استفاده مىشود.(2)
شنوايى
شنوايى: قوّه درك صدا، از حواس پنج گانه.
از آن در بابهاى طهارت، قضاء، قصاص و ديات سخن گفتهاند.
طهارت:از اسباب بطلان وضو، خواب غالب بر حس بينايى و شنوايى است؛ به گونهاى كه نبيند و نشنود.(1)
قضاء:به قول برخى از شرايط قاضى، سلامت حس شنوايى او است.(2)
قصاص:در ثبوت قصاص در جنايت عمدى بر گوش، تفاوتى ميان سلامت شنوايى گوش آسيب ديده و معيوب بودن آن نيست؛ از اين رو، گوش سالم در برابر گوش كر قصاص مىشود.(3)
ديات:بر كسى كه شنوايى ديگرى را از بين برده، در صورت عمدى بودن آن و امكان قصاص، قصاص ثابت است؛ ليكن در صورت عمدى نبودن جنايت يا عدم امكان قصاص، ديه بر عهده او ثابت مىشود، كه در صورت مطالبه فرد آسيب ديده، بايد به او بپردازد. مقدار ديه از بين رفتن شنوايى يك گوش، نصف ديه كامل و دو گوش، ديه كامل است.(4)
چنانچه اهل خبره بازگشت شنوايى را پس از سپرى شدن مدتى معين، احتمال دهند، تا آن مدت صبر مىشود و در صورت باز نگشتن شنوايى، ديه استقرار مىيابد.(5)
هرگاه جانى ادعاى فرد آسيب ديده مبنى بر از بين رفتن حس شنوايى خود را تكذيب كند يا بگويد: نمىدانم، آسيب ديده از راههاى مختلف، همچون صداى بلند هنگام غفلت او، آزمايش مىشود. با ثبوت ادعاى او پس از آزمايش، ديه به وى پرداخت مىگردد و در صورت عدم ثبوت، قسامه(--> قسامه)جارى و پس از قسامه به نفع او حكم مىشود.(6)