شِمش: فلز تصفيه شده بويژه طلا و نقره به صورت قطعهاى در اندازههاى معين.
از آن در باب زكات سخن گفتهاند.
بدون شك به شمش طلا و نقره زكات تعلق نمىگيرد؛ ليكن اگر كسى براى فرار از زكات، درهم و دينار را پيش از آنكه سال بر آن بگذرد، به شمش تبديل كند، آيا زكات به آن تعلق مىگيرد يا نه؟ مسئله اختلافى است. مشهور ميان متأخران عدم تعلق زكات به آن است.(1)گروهى از قدما قائل به تعلق زكات به آن شدهاند.(2)
شمشك
شُمشك: نوعى كفش بغدادى.
واژه شُمشك در لغت عرب نيامده است. از برخى، تعريف آن به كفش بغدادى نقل شده است.(1)بعضى گفتهاند: شمشك معرب «چَشمك» فارسى است كه نوعى كفش مىباشد.(2)از آن در باب صلات و حج سخن گفتهاند.
گروهى از قدما نماز گزاردن با شمشك را جايز ندانستهاند.(3)در مقابل تعدادى از آنان، آن را جايز، ليكن مكروه دانستهاند.(4)
آيا عدم جواز، به جهت پوشيده شدن پشت پا با شمشك بدون داشتن ساق است يا به سبب مانع بودن از رسيدن سر انگشتان پا به زمين و يا به جهت ورود نصّ خاص در مورد؟ بنابر احتمال نخست، معيار عدم جواز، پوشيده بودن پشت پا بدون داشتن ساق است. بنابر اين، پوشيدن هر كفشى كه اين ويژگى را داشته باشد جايز نيست. برخى اين احتمال را برگزيده و عنوان مسئله را «چيزى كه پشت پا را مىپوشاند و ساق ندارد» قرار داده و حكم به عدم جواز يا كراهت پوشيدن آن در نماز كردهاند.(5)
بنابر احتمال دوم نيز خصوصيتى براى شمشك نيست و پوشيدن هر كفشى كه مانع رسيدن سر انگشتان پا به زمين شود جايز نخواهد بود.(6)
بنابر احتمال سوم بايد به مورد نصّ (شمشك) بسنده شود و از آن تعدّى نشود.
(1)الحدائق الناضرة 12/ 96 ـ 97 ؛ جواهر الكلام 15/ 184 ـ 185