شك در لغت به حالت نفسانى ناشى از ترديد بين دو يا چند چيز گفته مىشود، در مقابل يقين. اعم از آنكه دو طرف ترديد همسان (پنجاه پنجاه) باشند يا يك طرف بر طرف ديگر رجحان داشته باشد؛ ليكن شك در كلمات فقها دو اطلاق دارد؛ گاهى در برابر يقين و ظن به كار مىرود كه مراد از آن حالت نفسانى ناشى از ترديد ميان دو يا چند چيز به طور مساوى است و با رجحان يك طرف، طرف راجح «ظن» و طرف مرجوح «وهم» ناميده مىشود، نه شك. گاهى نيز در مقابل يقين به كار مىرود و مراد از آن اعم از ترديد متساوى الطرفين و وهم و ظنى است كه از نظر شرعى دليل بر اعتبار آن وجود ندارد.(1)از عنوان ياد شده در اصول فقه، مباحث حجت سخن گفتهاند و در فقه در بسيارى از ابواب، اعم از عبادات و معاملات به كار رفته، ضمن آنكه موضوع بسيارى از قواعد و اصول فقهى است.
اقسام:شك گاهى موضوع براى حكم واقعى است، مانند شك در ركعات نماز كه در برخى حالات، موجب تبديل حكم واقعى به ركعتهاى جداگانه مىشود، و گاهى موضوع براى حكم ظاهرى. از قسم اول در فقه و از قسم دوم در اصول فقه، مبحث اصول عملى بحث شده است.(2)
همچنين شك به اعتبار متعلق آن به دو قسم موضوعى و حكمى تقسيم مىگردد كه
(1)لسان العرب و مجمع البحرين ، واژه «شقرق» ؛ كشف اللثام 9 / 262 ؛ ماوراء الفقه 7/ 129