و همين مسئله مفهوم سياست را در رديف مفاهيم پيچيده و دشوار قرار داده است. علت پيچيدگى و دشوارى آن، يكى فزونى مباحث و موضوعات گوناگونى است كه با سياست پيوند خورده است، و ديگرى شمول و فراگيرى سياست نسبت به همه افراد و گروههاى جامعه بشرى است. بديهى است موضوع مطالعه و پژوهش هر اندازه گسترده و اجزاء و آحاد گوناگون آن، پراكنده و ناهمگون باشد، ارائه تعريف جامع و فراگير نسبت به همه مصاديق آن، دشوارتر خواهد بود.(2)
تعريف سياست به اداره كشور(3)يا امور مرتبط با اداره كشور و ارتباط آن با خارج،(4)هرچند تعريفى به نسبت جامع، يا جامعترين تعريفها است، ليكن حدود اين تعريف روشن نيست و هر صاحب نظرى از نگاه خود مىتواند بر گستره آن بيفزايد يا آن را محدود كند.(5)
در كتب و ابواب فقه بابى مستقل به سياست اختصاص نيافته است؛ ليكن برخى فقها كتابى مستقل در موضوع سياست يا برخى شئون مربوط به آن نگاشتهاند، مانند «تنبيه الامّة و تنزيه الملّة» نوشته ميرزاى نائينى (م. 1355 هـ . ق)، «قاطعة اللجاج» نگاشته محقق كركى (م 940 هـ . ق)، «ولايت فقيه» اثر امام خمينى (م 1409 هـ . ق)، «الفقه، السياسة» نگاشته سيد محمد شيرازى (م 1422 هـ . ق) و «دراسات فى ولاية الفقيه» نوشته حسينعلى منتظرى (م 1431 هـ . ق).
البته گرچه در كتب فقهى بابى مستقل تحت عنوان سياست نيامده است، ليكن ابواب قابل توجهى از فقه، از جهات گوناگون مرتبط با سياست است، مانند بابهاى قضاء، اقرار، شهادات، صلح، حدود و تعزيرات، قصاص، ديات، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، سبق و رمايه، خمس و زكات.
ضرورت حكومت:انديشمندان هر امت و ملتى بر اين باورند كه قوام نظام هستى و بقا و استمرار زندگى بشر در گرو حكومت است؛ چه حكومت حق و چه باطل؛(6)چنان كه امير مؤمنان، على عليه السّلام مىفرمايد: «مردم نيازمند اميرند؛ چه نيك و چه بد».(7)