براى ديگر سگها ارزش و قيمتى نيست؛ در نتيجه ديهاى نخواهند داشت. برخى قدما ديه آنها را يك زنبيل خاك ذكر كردهاند.(26)
برخى گفتهاند: ديه سگ در موارد ثبوت، در ازاى صِرف كشتن سگ است. بنابر اين، چنانچه كسى يكى از سگهاى ياد شده را غصب كند و سپس آن را بكشد، ضامن بيشترين مقدار از ديه و قيمت سگ است. برخى گفتهاند: چنانچه غاصب سگ را بكشد، ضامن بالاترين مبلغ از ديه و قيمت است و اگر سگ نزد غاصب تلف شود، او تنها ضامن قيمت آن خواهد بود؛ بيشتر از مقدار ديه باشد يا كمتر. برخى، غاصب را همچون غير غاصب، تنها ضامن ديه دانستهاند.(27)
ديگر احكام:اگر سگى در چاه آب بيفتد و بميرد، براى تطهير آن چهل دلو آب كشيده مىشود و اگر نميرد هفت دلو. كشيدن مقدار ياد شده بنابر قول مشهور متأخران، مستحب است(28)( -->آب چاه).
نماز گزاردن در خانهاى كه در آن سگ غير شكارى است مكروه مىباشد.(29)
مُحرمى كه سگ خود را به سوى شكار فرستاده و سگ آن را كشته، ضامن است و چنانچه حيوان در حرم(--> حرم)باشد، دو كفّاره بر عهدهاش مىآيد؛ يكى كفّاره صيد در حال احرام و ديگرى كفّاره صيد در حرم.(30)
سگهايى كه تملّك آنها جايز است، از قبيل سگ شكارى، وقف كردن(31)و وصيّت(32)به آنها نيز جايز مىباشد.
اگر سگى با گوسفندى آميزش كند و بچهاى متولد گردد، عنوان هريك از آن دو كه بر بچه صادق باشد، حكم همان را خواهد داشت.(33)
در جواز گرفتن سگ گم شده قابل تملّك همچون سگ شكارى، اختلاف است. بنابر قول به جواز، تا يك سال اعلام مىكند و پس از آن چنانچه صاحبش پيدا نشود، مىتواند از آن استفاده كند، ليكن در صورت تلف، ضامن قيمت آن است.(34)