5 . خارق؛ تيرى كه هدف را شكافته و از آن سوى آن در مىآيد.
6 . خارم؛ تيرى كه در كنار هدف اثرى بر جاى مىگذارد.(19)
رمد
رَمَد: ورم كردن چشم و دردمند شدن آن.
از آن به مناسبت در بابهايى نظير طهارت، صلات، صوم و حجر سخن گفتهاند.
رمد نوعى بيمارى چشمى است؛ از اين رو، در فقه به آن به عنوان مصداقى از بيماريها نگريسته شده و متعلق احكام متناسب با بيمارى قرار گرفته است كه به نمونههايى از آن در ابواب ياد شده اشاره مىكنيم.
طهارت:با ضرر داشتن آب براى مكلّف، وظيفه او از وضو و غسل به تيمّم منتقل مىشود؛ از اين رو، شخص مبتلا به رمد، در صورتى كه شستن صورت به چشمش زيان مىرساند، وظيفهاش تيممّ است. ليكن چنانچه آب تنها براى چشم زيان داشته باشد و شستن باقى صورت، ضررى به چشم نرساند، در انتقال به تيمّم اختلاف است. بنابر قول بسيارى از فقها، وظيفه مكلّف در اين صورت به تيمّم انتقال مىيابد؛(1)بلكه اين قول به ظاهر كلمات فقها نسبت داده شده است.(2)برخى، حكم زخم و جبيره( -->جبيره)را بر آن جارى و شستن صورت و اطراف چشم را لازم دانستهاند.(3)
(1)جواهر الكلام 5/ 112 ـ 113 ؛ مستمسك العروة 2/ 546 ؛ مصباح الهدى 4/ 29 ؛ العمل الأبقى 2/ 260 ـ 261 ؛ التنقيح (الطهارة) 5/ 217 ـ 218
(19)مسالك الأفهام 6/ 75 ـ 80 ؛ الحدائق الناضرة 22/ 368 ـ 373 .