جرح: گواهى بر فسق شاهد، مقابل تزكيه/ اِخبار از صفتى سلب كننده وثوق از راوى حديث، مقابل تعديل/ جراحت وارد كردن( --> جراحت).
از جرح به معناى نخست در باب قضاء و به مناسبت در باب تجارت سخن رفته است.
جايگاه جرح:از راههاى اثبات مدّعا نزد قاضى، شهادت دو مرد عادل (بيّنه) است. با جهل قاضى به عدالت شاهد، فحص از آن قبل از صدور حكم بر وى واجب است. اين فحص يا از طريق مدّعى انجام مىگيرد؛ بدين معنا كه قاضى از وى ـ كه اقامه بيّنه كرده است ـ مىخواهد عدالت گواهان خود را ثابت كند و يا خود قاضى عهدهدار اين امر مىگردد.(1)
با اقامه بيّنه(--> بينّه)بر عدالت شهود از سوى مدّعى، عدالت آنان نزد قاضى ثابت مىشود؛ ليكن در اينكه قاضى مىتواند به صرف ثبوت عدالت شهود نزد وى، حكم صادر كند يا بر او واجب است قبل از صدور حكم از منكر بپرسد كه وى بيّنهاى بر فسق شهود دارد يا نه، اختلاف است.(2)قول دوم به مشهور نسبت داده شده است.(3)بنابر وجوب نيز در اينكه اين امر مطلقا بر قاضى واجب است يا تنها در صورت جهل منكر به داشتن چنين حقّى (اقامه بيّنه بر فسق)، اختلاف است.(4)
با مثبت بودن پاسخ منكِر و تقاضاى مهلت از قاضى براى اقامه بيّنه، قاضى به او مهلت مىدهد. مدّت مهلت ـ بنابر آنچه به مشهور نسبت داده شده ـ سه روز است؛ بدون تفصيل بين دورى مسافت بيّنه و نزديكى آن.(5)برخى بر اطلاق، اشكال كردهاند.(6)
شرايط جرح كننده:آنچه در پذيرش بيّنه معتبر است ـ مانند عدالت، كمتر از دو نفر نبودن و متّهم نبودن ـ در قبول جرح نيز معتبر است. علاوه بر آن، علم جرح كننده به شرايط جرح و تعديل و آنچه سبب خروج از عدالت مىشود نيز در پذيرش جرح وى، شرط است.(7)
چگونگى جرح:بنابر قول مشهور، جرح بايد همراه با بيان سبب آن به تفصيل صورت گيرد و گرنه پذيرفته نخواهد بود.(8)
(1)جواهر الكلام 40/ 110 ـ 115 ؛ مفتاح الكرامة 20/ 76 و 83 ؛ العروة الوثقى [ تكملة ] 3/ 71 ؛ اسس القضاء و الشهادة/ 95