هيچ ثمرهاى مترتب نيست؛ چون خون غير متصل نيز استحاضه به شمار مىرود(2)( --> استحاضه).
دمل
دُمَل: ضايعه سطحى پوست.
دمل به طور معمول، برآمدگى سطحى اى است كه با تجمع ترشحات بدن، چرك يا خون در زير پوست همراه است و از آن در بابهايى نظير صلات و حج سخن گفتهاند.
خون دمل در بدن يا لباس نمازگزار و طواف كننده، همچون خون زخم بخشوده و نمازگزاردن با آن صحيح است( --> خون)؛ هرچند در اينكه مطلقا معفوّ است يا تنها در صورتى كه خون آن، جريان و ازاله آن مشقت داشته باشد، اختلاف است(1)( --> جراحت).
اگر بر دمل، جبيره باشد، براى وضو و غسل به احكام جبيره عمل مىشود(2)( --> جبيره). اگر دمل در پيشانى باشد؛ به گونهاى كه سجده كردن به طور متعارف بر پيشانى ممكن نباشد، بايد محلّ سجده ـ مثلا زمين ـ را گود كند؛ به گونهاى كه دمل در گودى قرار گيرد، سپس جاى سالم پيشانى را بر زمين بگذارد.(3)
شكافتن دمل و بيرون آوردن خون آن در حال ضرورت براى مُحرم جايز است و كفّاره ندارد.(4)
دم مسفوح
دم مَسفوح: خون جهنده.
به خونى كه هنگام ذبح با شدّت و قوّت از رگ حيوان بيرون مىجهد دم مسفوح گويند.(1)عنوان ياد شده در قرآن و به تبع آن در كلمات فقها و در باب طهارت به كار رفته است.
به تصريح قرآن كريم،(2)خوردن دم مسفوح حرام است. بر اين اساس، فقها آن را نجس و خوردنش را حرام دانستهاند. برخلاف خون مثل ماهى و پشه؛ همچنين