دَم: خون( --> خون)/ حيوان جهت قربانى يا كفّاره در حج.
دم به معناى دوم در باب حج به كار رفته و مراد از آن حيوانى است كه خون آن جهت قربانى حج و يا كفّاره ارتكاب برخى محرّمات احرام( --> احرام)ريخته مىشود(1)( --> قربانى).
دم
دُم: از اعضاى حيوان.
از آن به مناسبت در باب صيد و ذباحه نام بردهاند.
بستن دست و پاى گاو و رها كردن دم آن هنگام ذبح مستحب است.(1)
حيوانى كه با سگ شكارى يا سلاح جراحت برداشته و شكارچى به نحو متعارف بر سرشكار حاضر شده و آن را زنده يافته، در صورتى كه حياتش مستقر نباشد، در حكم حيوان تذكيه شده( --> تذكيه)به شمار رفته و حلال است، بدون آنكه نيازى به تذكيه باشد؛ امّا اگر حياتش مستقر باشد بايد آن را ذبح كند تا حلال گردد. كمترين نشانه استقرار حيات، حركت دادن دم يا پا و يا چشم است.(2)