سياه و با سر و تنهاى گرد و دمى باريك كه معمولاً پس از فرورفتن آب، در بركهها ديده مىشود. برخى آن را بچه وزغ دانستهاند.(1)از آن به مناسبت در بابهاى طهارت، تجارت و اطعمه و اشربه نام بردهاند.
دعموص از مسخ شدگان( --> مسوخ)به شمار رفته و خوردن آن حرام است.(2)
دعوا
دعوا: ادّعاى شخصى عليه شخصى ديگر نزد حاكم.
دعوا عبارت است از اينكه فردى كه مدّعى حقّى عليه ديگرى است نزد حاكم شرع (قاضى) آن را از او مطالبه كند؛ خواه آن را براى خود مطالبه كند يا براى موكّل و يا مولّى عليه خويش؛ اعمّ از اينكه حقّ مورد ادّعا عين خارجىِ مشخص باشد، مانند زمين معيّن، و يا غير آن مانند دين، حقّ خيار، شفعه، فرزندى، زوجيّت و جنايت. به اقامه كننده دعوا «مدّعى» يا «خواهان»، به طرف مقابل كه دعوا عليه او اقامه شده «مدّعى عليه» يا «خوانده» و به حقّ مورد ادعا «مدّعى به» يا «خواسته» گويند؛ بنابر اين، اركان دعوا سه چيز خواهد بود: مدّعى، مدّعى عليه و مدّعى به. از عنوان ياد شده در باب قضاء بحث كردهاند.
مدّعى و مدّعى عليه:مدّعى بنابه تعريف برخى عبارت است از كسى كه اگر از ادعاى خود صرف نظر كند، كسى با او كارى ندارد و دعوا كأن لم يكن تلقى مىگردد. مقابل آن منكر است؛ يعنى كسى كه اگر طرف مقابلش سكوت كند و دست از خصومت بردارد، سكوت از او پذيرفته است و رها مىشود و در غير اين صورت، سكوت از او پذيرفته نيست و بايد در برابر مدّعى پاسخگو باشد. و بنابر تعريف ديگر، مدّعى كسى است كه گفتهاش خلاف اصل است و يا كسى است كه ادّعاى امرى پنهان را دارد كه ظاهر شرع خلاف آن است، مانند آنكه فردى عليه ديگرى مدّعىِ طلبى يا مدّعىِ مالكيّت مالى باشد كه در دست ديگرى و تحت تصرف او است.