ديگرى رجحان دارد. در فرض دوم اگر احتمال مرجوح ـ به دليلى ـ مقصود باشد، به آن مؤوّل، و اگر احتمال راحج مقصود باشد، به آن ظاهر گويند.(3)
سند حديث:به سلسله راويان حديث تا معصوم عليه السّلام سند حديث اطلاق مىشود.
حديث به لحاظ سند به متواتر( --> تواتر)و واحد( --> خبر واحد)، و خبر واحد به صحيح( --> حديث صحيح)، حسن( --> حديث حسن)، موثّق( --> حديث موثّق)و ضعيف( --> حديث ضعيف)تقسيم مىشود.(4)
تحمّل حديث:براى فراگرفتن حديث هشت طريق ذكر كردهاند: سماع، قرائت، اجازه، مناوله، كتابت، اعلام، وصيّت و وجاده( --> تحمّل حديث).
آداب نقل:بنابه گفته عالمان علم درايه، چنانچه راوى، حديث را با شرايط آن فراگرفته باشد، مىتواند آن را از كتاب خود ـ در صورتى كه تصحيح شده باشد ـ روايت كند و مستحب است ابتدا سند حديث و سپس حديث را نقل نمايد.
راوى مىتواند به نقل مفاد حديث اكتفا كند و لازم نيست عين الفاظى را كه فراگرفته نقل نمايد؛ به شرط آنكه نقل به معنا موجب اخلال در مراد و تغيير معنا نشود. از اين رو، لازم است راوى به خواصّ الفاظ و كيفيت تركيب صحيح آنها در ايفاى معانى از بعد ادبى آشنا باشد.(5)
جرح و تعديل:عالمان درايه، شناخت راويان حديث از جهت عدالت و فسق، مورد اعتماد بودن و نبودن، امامى و غير امامى بودن و ديگر جهات را بر فقيه لازم دانستهاند تا بتواند حديث صحيح را از ضعيف باز شناسد؛ چنان كه شناخت طبقات و مراتب راويان از لحاظ تقوا و دانش و توانايى حفظ حديث را، جهت ترجيح روايتى بر روايتى ديگر هنگام تعارض( --> تعارض)بر فقيه واجب دانستهاند( --> تعادل و تراجيح).(6)
الفاظ دلالت كننده بر تعديل راوى ـ كه در كتابهاى رجالى آمده ـ عبارتند از: عدل (عادل)، ثقه، حجّت، صحيح الحديث (روايتش صحيح است)، متقن (حديثش از اتقان لازم برخوردار است)، حافظ،