نيّت، صرف وجود انگيزه انجام دادن عبادت در نفس انسان براى خدا كافى است؛ بر خلاف قول دوم كه نيّت با گذراندن آن انگيزه در ذهن تحقق مىيابد(1)( --> نيّت).
داغ
داغ: بسيار گرم و سوزان/ اثر بر جاى مانده از گذاردن آهن گداخته بر بدن حيوان يا انسان/ آهن گداختهاى كه براى معالجه يا علامت گذارى بر پوست انسان يا حيوان مىگذارند.
از داغ به معناى نخست به مناسبت در باب اطعمه و اشربه سخن گفتهاند.
خوردن غذاى داغ كراهت دارد و مستحب است لحظاتى صبر كند تا از داغى بيفتد.(1)
از داغ به معناى دوم و سوم در بابهاى زكات، اطعمه و اشربه وحدود سخن گفتهاند.
مداوا كردن زخم با شكافتن و داغ نهادن بر آن، در صورت حصول بهبودى با آن در نظر اهل خبره، بدون بيم بر جان، جايز است.(2)
مستحب است محل قطع دست و پاى دزد و محارب را پس از اجراى حدّ و بريدن ـ جهت جلوگيرى از خونريزى ـ با روغن زيتون داغ كنند.(3)
حيوانى كه به جهت زكات يا صدقه و يا جزيه گرفته مىشود، مستحب است بر مواضعى از بدنش كه مقاومتر و آشكار است، از قبيل رانها و بن گوش، با داغ كردن، علامت نهند و عنوانى را كه جهت آن گرفته شده (زكات، صدقه و جزيه) بر داغ (به معناى سوم) بنويسند.(5)
دالان
دالان [= دهليز ]: راهروى باريكى ميان در ورودى و ساختمان.
عنوان ياد شده به مناسبت در باب صلح و يمين آمده است.
اگر مالك طبقه بالا و پايين ساختمان
(1)جواهر الكلام 9/ 157 ؛ كتاب الطهارة (شيخ انصارى) 2/ 17 ؛ توضيح المسائل مراجع 1/ 531 ـ 532 م 943 .
(1)وسائل الشيعة 24/ 398 ؛ الدروس الشرعية 3/ 38 ؛ مستند الشيعة 15/ 261