عنوان ياد شده به فردى اطلاق مىشود كه پيوسته حدث از او سر مىزند،(1)مانند مبطون( --> مبطون)و مسلوس( --> مسلوس)كه قادر به كنترل حدث (خروج مدفوع، ادرار و باد معده) خود نيستند. در كلمات برخى، عنوان دائم الحدث بر مستحاضه نيز اطلاق شده است(2)( --> استحاضه). از احكام آن در باب طهارت سخن گفتهاند.
دائم الحدث، يا بايد به قصد استباحه و جواز خواندن نماز، وضو بگيرد و يا به نيّت استباحه و رفع حدث. صحّت وضو با قصد رفع حدث به تنهايى اختلافى است.(3)
دائم السفر--> كثير السفر
دائن --> دَين
داد خواست
داد خواست: نوشته داد خواه به دادگاه( --> دعوا).
داد خواهى
داد خواهى [= تحاكم؛ ترافع ]: طرح دعوا در دادگاه براى احقاق حق.
عنوان ياد شده در باب قضاء به كار رفته است.
دادخواهى نزد كسى كه شايستگى قضاوت ندارد جايز نيست و طرح دعوا نزد وى دادخواهى نزد طاغوت به شمار مىرود كه در قرآن كريم از آن به صراحت نهى شده است؛(1)مگر آنكه براى احقاق حق چارهاى جز مراجعه به وى نداشته باشد، كه در اين صورت، بنابر قول مشهور جايز است(2)( --> قضاوت).