دانستهاند. برخى، فروبردن اخلاط سينه را قبل از وارد شدن به فضاى دهان جايز، امّا فروبردن عمدى اخلاط سر را هرچند وارد فضاى دهان نشود، موجب بطلان دانستهاند، بر خلاف صورتى كه خلط بدون قصد به حلق برسد. گروه سوم، فروبردن هر دو را تنها در صورت ورود در فضاى دهان مبطل دانستهاند.(4)
اگر فروبردن اخلاط به جهت خباثت حرام باشد( --> خبيث)، بنابر قول به بطلان روزه به آن، كفّاره جمع( --> كفّاره)واجب مىشود؛ ليكن بنابر تصريح برخى، حرمت آن از جهت خباثت ثابت نيست. از اين رو، بنابر بطلان، كفّاره جمع واجب نمىشود.(5)
خلع
خُلْع: طلاق در ازاى دريافت مالى معيّن.
خلع عبارت است از طلاق دادن زوجه توسط زوج در ازاى گرفتن مالى معيّن (فديه) از زوجه با كراهت وى از زوج.(1)از آن در باب خلع سخن گفتهاند.
حكم:خلع از راههاى تحقق جدايى بين زوج و زوجه است كه با فراهم آمدن شرايط، مشروع است.(2)برخى قدما گفتهاند: چنانچه زن به شوهرش بگويد: «اگر طلاقم ندهى نافرمانىات مىكنم و از جنابت حاصل از آميزش با تو غسل نمىكنم و در خانهات كسى را كه دوست ندارى مىآورم» يا حال و رفتار او بيانگر امور ياد شده باشد، نگهداشتن او بر مرد جايز نيست و خلع او واجب است. برخى در اين صورت تصريح به استحباب خلع كردهاند.(3)
حقيقت خلع:خلعى كه با لفظ طلاق انجام گيرد، قسمى از اقسام طلاق به شمار مىرود، ليكن بنابر قول به كفايت لفظ خلع در تحقق جدايى، بدون نياز به لفظ طلاق، آيا جدايى حاصل از خلع، فسخ به شمار مىرود يا طلاق؟ مشهور قائل به قول دوماند،(4)بلكه براى قول نخست قائلى يافت نشده است.(5)
اركان:اركان خلع عبارت است از: خالع (زوج)، مُختَلَِعَه (زوجه)، فديه (عوض) و صيغه.