فراخى حال مردم و رفاه زندگى است.(1)از آن به مناسبت در بابهاى صلات، تجارت، اطعمه و اشربه سخن گفتهاند.
مستحب است كسانى كه در سرزمين آباد و سرشار از نعمت زندگى مىكنند براى مردمى كه در سختى و خشكسالى به سر مىبرند دعا كنند كه خداوند بر آنان باران فرستد و نعمتهايش را بر ايشان افزون كند.(2)
كسى كه با چارپا سفر مىكند، سزاوار است هنگامى كه به سرزمين علف زار و سرسبز مىرسد، بر حيوان آسان گيرد و در حركت شتاب نكند، ليكن از سرزمين خشك با سرعت بگذرد.(3)
بنابر ديدگاه بعضى، احتكار در زمان فراوانى، به انبار كردن مواد غذايى به مدّت چهل روز و در زمان كمبود، به مدت سه روز تحقق مىيابد(4)( --> احتكار).
( --> خشكسالى)
خصوص --> عام و خاص
خصومت --> دشمنى
خَصىّ--> اخته
خُصيَه--> بيضه
خضاب
خضاب: مادّهاى رنگى، مانند حنا كه با آن مو يا بدن را رنگ مىكنند.
از آن به مناسبت در بابهاى طهارت، صلات، حج و طلاق سخن رفته است.
خضاب كردن به حنا، كَتَمْ، وَِسْمَه (گياهانى كه از آنها خضاب تهيه مىشود) و آميختهاى از حنا و كتم براى مرد و زن مستحب، و در روايات بر آن تأكيد و براى آن آثار و فوايد بسيارى ذكر شده است، از جمله: بر طرف شدن امراض و بوى بد دهان، تقويت نور چشم، استحكام لثهها، كاهش وسوسه شيطان و هيبت پيدا كردن در چشم دشمنان، بويژه در جنگ.
بر خضاب موى سر و صورت براى مردان ـ جز صاحبان مصيبت ـ و خضاب دست براى زنان بيشتر تأكيد شده است. چنان كه خضاب كردن بدن و نيز ناخنها پس از استعمال نوره مورد تأكيد قرار گرفته است. بهترين نوع خضاب از نظر رنگ، مشكى و پس از آن قرمز و زرد است.(1)