(ماه و خورشيد گرفتگى) به كار مىرود؛ چنان كه بنابر تصريح برخى لغويان، در خورشيد گرفتگى نيز استعمال شده است.(1)از آن در باب صلات و نكاح سخن گفتهاند.
خواندن نماز آيات هنگام خسوف واجب است(2)( --> نماز آيات).
آميزش در شبى كه در آن خسوف و نيز در روزى كه در آن كسوف (خورشيد گرفتگى) رخ داده مكروه است.(3)
خسوفين
خُسُوفَيْن: ماه و خورشيد گرفتگى.
به ماه گرفتگى «خسوف» و به خورشيد گرفتگى «كسوف» گويند؛ ليكن گاه از باب تغليب يكى بر ديگرى «خسوفين» يا «كسوفين» ـ به صيغه تثنيه ـ به كار مىرود كه بر هر دو اطلاق مىشود( --> خسوف)( --> كسوف).
خسيس --> بخل
خُشّاف--> خفاش
خشت
خشت: از مصالح ساختمانى به شكل مكعب، ساخته شده از گل.
از آن به مناسبت در بابهاى طهارت و صلات سخن گفتهاند.
نهادن خشت و مانند آن در پشت ميّت در قبر براى جلوگيرى از برگشتن آن به عقب(1)و نيز محكم كردن لحد با خشت و مانند آن براى جلوگيرى از ريختن خاك روى ميّت،(2)مستحب است.
بنابر مشهور، واجب است در سجده، جاى پيشانى نمازگزار نسبت به جاى پاى او، پستتر يا بلندتر از يك خشت (تقريباً به اندازه چهار انگشت بسته) نباشد.(3)
خشكسالى
خشكسالى: حالت بى بارانى يا كم بارندگى سال، سال قحطى و گرانى.
خشكسالى عبارت است از وضع و حالت خشكسال بودن كه بر اثر نباريدن
(1)لسان العرب و النهاية (ابن اثير)/ واژه «خسف» و «كسف»