responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ فقه فارسي نویسنده : موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامي    جلد : 3  صفحه : 446

خَرْص --> تخمين

خرط

خَرط: دست فروكشيدن از بالاى شاخه تا پايين، جهت چيدن برگهاى آن.

عنوان ياد شده در باب تجارت به كار رفته است.

درختانى كه ثمره آنها برگشان است، مانند درخت حنا، فروختن ثمره آنها به گونه يك خرط يا بيشتر صحيح است.(1)

خرقاء

خَرْقاء: حيوانى كه در گوش آن سوراخى گرد باشد.

خرقاء به گاو يا گوسفندى گفته مى‌شود كه جهت شناسايى و علامت گذارى آن، با داغ كردن، در گوش آن شكافى گرد ايجاد مى‌كردند.(1)برخى، حيوان گوش پاره را نيز مصداق آن دانسته‌اند.(2)عنوان ياد شده در باب حج به كار رفته است.

حيوانى كه گوش آن سوراخ يا شكافته شده باشد، در صورتى كه چيزى از آن قطع نشده باشد، از قربانى حج كفايت مى‌كند؛ هرچند بنابر تصريح برخى مكروه است.(3)

( --> قربانى)

خرق اجماع

خَرق اجماع[ = اِحداث قول ثالث]: فتوا دادن بر خلاف اجماع مركب(-->اجماع مركب).

خرگوش

خرگوش: جانورى معروف.

از آن در بابهاى طهارت، صلات، حج، تجارت، صيد و ذباحه و اطعمه و اشربه سخن گفته‌اند.

خرگوش از مسخ شدگان(1)( --> مسوخ)و حرام گوشتان(2)است. در نجاست و طهارت خرگوش اختلاف است. متأخران قائل به طهارت آنند؛(3)ليكن ادرار و مدفوع آن نجس است.(4)

اگر خرگوش در چاه آب بيفتد و بميرد، براى تطهير آن بنابر مشهور چهل


نام کتاب : فرهنگ فقه فارسي نویسنده : موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامي    جلد : 3  صفحه : 446
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست