آن، حق مىباشد. در نتيجه با زوال آن عنوان، اين حق نيز زايل مىشود. بر خلاف حيثيت تعليلى كه موضوع حكم را مقيّد نمىكند؛ بلكه علت و واسطه ثبوت حكم براى موضوع است. از اين رو، بقاى حكم بسته به بقاى آن نيست.(1)عنوان ياد شده در بابهاى مختلف فقهى به كار رفته است.
ويژگيها:حيثيت تقييدى ويژگيهايى دارد كه آن را از حيثيت تعليلى متمايز مىسازد.
1. در حيثيت تقييدى احراز آن لازم است و بدون احراز، حكم ثابت نمىشود؛ ليكن در حيثيت تعليلى، براى ثبوت حكم، احراز خود موضوع كفايت مىكند، بدون اينكه نياز به احراز حيثيت تعليلى آن باشد.(2)
2. حيثيت تقييدى تعدد موضوع را در پى دارد، مانند ثبوت حقّى براى عالم كه همه افراد عالم را در بر مىگيرد؛ بر خلاف حيثيت تعليلى كه موجب تعدد و تكثر موضوع نيست.(3)
3. به گفته برخى، حيثيت تقييدى در موضوعات شخصى راه ندارد؛ زيرا شخص خارجى تعدد پذير نيست؛ بر خلاف حيثيت تعليلى كه در موضوعات جزئى و شخصى نيز راه دارد. بنابر اين، حيثيت تقييدى تنها در احكام كلى متعلق به عناوين كلى مطرح است؛(4)ليكن برخى، آن را نپذيرفته و گفتهاند: اطلاق و تقييد همان گونه كه در كليات جريان دارد، در افراد نيز به لحاظ احوال جارى مىشود و متوقف بر امكان تعدد افراد موضوع نيست؛ بلكه امكان تحديد حالىِ موضوع نيز در جريان آن كفايت مىكند. بنابر اين، اگر به كسى بگويند: «زيد را اكرام كن» وى جهت صحّت اكرام زيد در همه احوال ـ عادل باشد يا فاسق، عالم باشد يا جاهل ـ به اطلاق احوالى آن اخذ مىكند؛ امّا اگر به او بگويند: «زيد عادل را اكرام كن» قيد «عادل» حيثيت تقييدى است كه به لحاظ حالى، موضوع را مقيّد مىكند و شامل زيد فاسق نمىشود.(5)
(1)بحوث فى الفقه (صلاة المسافر)/ 75 ؛ الوصايا و المواريث/ 82 ؛ المكاسب و البيع (نائينى) 1/ 77