به شهر و روستا «حضر» و به ساكنان آنها «حاضر» يا «حضرى» گويند. مقابل حضر «بَدْو» (باديه) و مقابل حاضر «بادى» يا «بَدَوى» (باديه نشينى كه در مكانى خاص استقرار ندارد) قرار دارد( --> باديه نشين).
در كلمات فقها حضر در مقابل سفر( --> سفر)آمده و مراد از آن، محل سكونت، اعم از شهر و روستا است. چنان كه مراد از سفر، خروج از محل سكونت به قصد پيمودن مسافتى خاص مىباشد( --> وطن).
حضور
حضور: حاضر شدن يا بودن در مكانى يا زمانى، مقابل غيبت.
از آن در بابهاى طهارت، صلات، حج، جهاد، طلاق، قضاء و حدود سخن گفتهاند.
طهارت:حضور جنب و حائض نزد محتضر( --> احتضار)مكروه است.(1)اعلام مؤمنان به مرگ مؤمن جهت حضور در تشييع جنازه و نماز ميّت، بر اولياى وى مستحب است. چنان كه بر مؤمنان نيز شتاب در حضور استحباب دارد.(2)
صلات:نماز جمعه(3)و نيز نماز عيد فطر و قربان در زمان حضور امام عليه السّلام و حاكميّت وى واجب است.(4)
حج:بيمار ناتوان از رمى جمره( --> رمى جمره)مىتواند براى رمى نايب بگيرد؛ ليكن در صورت امكان مستحب است او را نزد جمره بَرَند و نايب در حضور وى رمى كند.(5)
جهاد:غنايم جنگى به كسانى داده مىشود كه براى جهاد به جبهه رفتهاند؛ هرچند نجنگيده باشند، مانند نوزاد رزمندهاى كه قبل از تقسيم غنايم به دنيا آمده است. به كسانى كه براى غير جنگيدن حضور يافتهاند، سهمى تعلّق نمىگيرد.(6)
طلاق:بنابر مشهور، وكيل گرفتنِ شخص حاضر براى اجراى صيغه طلاق همچون غايب، صحيح و جايز است.(7)از شرايط صحّت طلاق، شنيدن صيغه طلاق توسط دو شاهد عادل است. در اينكه حضور در مجلس طلاق نيز شرط صحّت آن است يا نه، اختلاف است.(8)