خلقش مىباشند. آنان خداوند را به داشتن دست، گوش و چشم توصيف كرده و مصافحه با او را روا،(1)و تقليد( --> تقليد)در اصول دين( --> اصول دين)را جايز مىشمارند.(2)
در كلمات برخى فقها، عنوان حشويه بر كسانى كه به هر حديثى عمل مىكنند نيز اطلاق شده است؛(3)ليكن اطلاق رايج عنوان ياد شده همان معناى نخست مىباشد كه موضوع اين مقاله است. از اين عنوان در باب طهارت و ارث سخن گفتهاند.
حشويه در صورت التزام به لوازم اعتقادات خود كه مستلزم انكار خداوند است، نجس و كافرند و احكام كفر بر ايشان جارى است(4)( --> كفر).
بنابر قول مشهور، مسلمانان، هرچند در اعتقادات و مذهب باهم متفاوت باشند، از يكديگر ارث مىبرند. البته آن كه محكوم به كفر و نجاست است، مانند ناصبى از مسلمان ارث نمىبرد.(5)برخى قدما گفتهاند: بدعت گذاران از معتزله( --> معتزله)، خوارج( --> خوارج)و حشويه از مسلمانان ارث نمىبرند.(6)
حشيش --> مواد مخدر
حصان
حَصان: زن عفيف و پاكدامن.
عنوان يادشده در باب نكاح آمده است.
ازجمله ويژگيها و امتيازاتى كه در گزينش همسر بايد مورد توجّه قرار گيرد حصان بودن او است.(1)
حَصر--> احصار
حصور
حَصور: بى اشتها به زنان.
از آن به مناسبت در باب نكاح سخن رفته است.
خداوند در مقام ستايش حضرت يحيى عليه السّلام، حصور بودن را از
(1)السلفية بين اهل السنة و الامامية/ 170 ؛ شرح نهج البلاغة (ابن ابى الحديد) 6/ 404 ؛ روضة المتقين 9/ 255 ـ 256 ؛ كتاب الملل و النحل 1/ 96