حَذف: انداختن حرفى از يك كلمه يا كلمهاى از يك جمله/ خَذف( -->خذف).
از آن به معناى نخست، در باب صلات سخن گفتهاند.
در اينكه وصل تكبيرة الاحرام به ماقبل آن از دعا و الفاظى كه براى نيّت گفته مىشود جايز است يا نه، اختلاف است. قول دوم به مشهور نسبت داده شده است. بنابر قول اوّل همزه «اللّه» هنگام وصل حذف مىشود.(1)
حذف كردن همزه وصل هنگام وصل آن به ماقبل، واجب و حذف همزه قطع از روى عمد موجب بطلان نماز است. در صورت عمدى نبودن، تنها آن كلمه باطل است و چنانچه پس از گذشت از محل متذكر گردد، نمازش صحيح است و اگر پيش از آن يادش بيايد كلمه را به گونه صحيح اعاده مىكند.(2)
برخى فقها حذف تنوين «اَحَد» در سوره توحيد را هنگام وصل كردن آن به «اللّه الصمد» جايز دانستهاند؛ ليكن بسيارى در آن اشكال كردهاند.(3)
حرّ
حُرّ: مرد آزاد، مقابل برده(-->آزادى).
( --> بردگى)
حِراء-->غار حراء
حرارت --> گرمى
حراست --> نگهبانى
حرام --> حرمت
حرام زاده
حرام زاده: زنازاده.
عنوان ياد شده به مناسبت در باب حدود به كار رفته است.
نسبت حرام زادگى ـ و مانند آن ـ دادن به كسى، به جهت عدم صراحت در زنازاده بودن[ زيرا ممكن است مراد، فرزند آميزش حرام، همچون آميزش با همسر در حال حيض يا روزه و يا احرام باشد ]
(1)العروة الوثقى 2/ 463 ـ 464 ؛ مستند العروة (الصلاة) 3/ 118 ؛ مهذّب الاحكام 6/ 177 ـ 178