از سنن جاهلى كه در اسلام باطل شمرده شده، اين بود كه بر شتر نرى كه از صلب او ده فرزند به وجود مىآمد، سوار نمىشدند و او را در چريدن و آشاميدن آزاد و رها مىگذاشتند.(3)
حامله --> آبستنى
حِباء--> حَبْوَه
حبارى
حُبارى: هوبره.
حبارى پرندهاى شبيه بوقلمون است با پاهاى نسبتاً بلند كه زيستگاه آن مناطق صحرايى و كويرى است.(1)از آن در باب اطعمه و اشربه نام بردهاند.
حبارى از پرندگان حلال گوشت است؛ ليكن خوردن گوشت آن مكروه مىباشد.(2)
( --> پرنده)
حبره
حَِبَرَه: نوعى برد يمانى.
حبره پارچهاى گرانبها و تزيينى به رنگ سياه و سفيد از پنبه يا كتان است كه در يمن توليد مىگرديد.(1)از آن در باب طهارت سخن گفتهاند.
از قطعات واجب كفن، سرتاسرى است. بنابر قول مشهور، مستحب است ميّت علاوه بر پارچه سرتاسرىِ واجب، در پارچه سرتاسرى ديگرى از نوع حبره كفن شود. برخى، استحباب را نپذيرفته و گفتهاند: مستحب است يكى از سه قطعه واجب يا خصوص پارچه سرتاسرىِ واجب، حبره باشد.(2)بر قول نخست، ادعاى اجماع شده است.(3)
برخى تصريح كردهاند مستحب است حبره از «عَبْرَه» (شهرى در يمن) باشد.(4)برخى گفتهاند: استحباب حبره اختصاص به حبره يمنى ندارد، بلكه حبره غير يمنى نيز كفايت مىكند.(5)
بنابر تصريح جماعتى، حبره نبايد زرباف باشد.(6)برخى، حرير را نيز به زرباف ملحق كردهاند.(7)