است(-->ديات). هر حلّه دو پارچه از برد يمانى مىباشد.(7)
برذون
بِرْذَون:اسب تاتارى (مقابل اسب تازى).
برذون در كاربرد خاصّ آن به اسبى اطلاق مىشود كه از طرف پدر و مادر غير عربى است؛ ليكن در كاربرد عام، مقابل عتيق(-->عتيق)قرار دارد و اسبانى را هم كه از يك طرف (پدر يا مادر) غير عربى باشند دربر مىگيرد.(1)به اسب غير عربى از طرف پدر «مُقْرِف» و از طرف مادر «هَجين» گفته مىشود.(2)اين عنوان به مناسبت در باب زكات و سبق و رمايه به كار رفته است.
دادن زكات ماديانى كه يك سال از زمان مالكيت آن گذشته و در طول سال در چراگاه طبيعى چريده، مستحب است. مقدار آن يك دينار(-->دينار)براى هر رأس اسب غيرعربى و دو دينار براى اسب تازى است.(3)
از شرايط مسابقه با حيوانات، تساوى آنها در جنس است. صحّت مسابقه در فرض تساوى دوحيوان در جنس و تفاوت در وصف،مانند اسب تازى و اسب تاتارى، اختلافى است(4)(-->مسابقه).
(-->اسب)
برزه
بَرْزَه: زن بيرون رونده از خانه.
«برزه» به زنى اطلاق مىگردد كه براى تأمين نيازهاى زندگى خود از منزل بيرون مىرود و چه بسا در اين رابطه با مردان نيز مجالست و برخورد داشته باشد. اصطلاح مقابل آن «مُخَدَّره» است كه جز براى امرى ضرور بيرون نمىرود.(1)
از آن در باب لعان و قضاء سخن رفته است.
حكم زن برزه از جهت حضور در دادگاه براى قسم خوردن در لعان(-->لعان)و جز آن، حكم مرد است و اگر در شهرى ديگر ساكن باشد درصورت درخواست