تملّك داراييهاى باغى جز مقدارى كه در جنگ به دست سپاهيان حق مىافتد جايز نيست. غنيمت بودن آن مقدار نيز اختلافى است. بنابر قول به غنيمت بودن، اموال به غنيمت گرفته شده تنها ميان مجاهدان تقسيم مىگردد؛ يك سهم به پياده، دو سهم به كسى كه يك اسب با خود آورده و سه سهم به كسى كه همراه دو اسب يا بيشتر در جنگ شركت كرده است داده مىشود.(7)كسى ضامن اموال تلف شده باغى در جنگ نيست،(8)امّا اگر اموال و نفوس افراد جبهه حق توسط باغى تلف شود، وى ضامن است.(9)
اگر باغى گناهى مرتكب شود كه موجب ثبوت حد است، مانند زنا، درصورت دستيابى به وى، حدّ شرعى بر او جارى مىشود.(10)
باغى از كسانى شمرده شده است كه خوردن و نوشيدن محرّمات، در حال اضطرار نيز بر آنان روا نيست(-->اضطرار).
بافندگى
بافندگى: عمل بافتن پارچه و مانند آن.
از آن به مناسبت در بابهاى صلات، تجارت و شهادات، سخن رفته است.
حرفه بافندگى از مشاغل مكروه است. برخى گفتهاند: كراهت به موردى اختصاص دارد كه پشم و مانند آن با ابزارى همچون دوك و چرخ تابيده شود و شامل بافتن امثال حصير و گليم نمىشود.(1)
شهادت صاحبان مشاغل مكروه همچون بافندگى پذيرفته است و پستى شغل مانع پذيرش شهادت نمىشود.(2)امامت جماعت بافنده بر غير همكارانش كراهت دارد.(3)
باكره
باكره] = بِكْر]:دوشيزه.
در اينكه معيار در باكره بودن زن چيست، چهار احتمال مطرح است: 1. داشتن پرده دخترى. 2. عدم زوال