تَرَفُّع:خوددارى از پذيرش يا انجام دادن كارى به جهت برتر ديدن خود از آن كار.
از آن به مناسبت در باب زكات و وكالت سخن رفته است.
زكات:به فقيرى كه به جهت علوّ نفس از پذيرش زكات خوددارى مىكند جايز است بدون اعلام زكات بودن مال، آن را به عنوان هديه به او بدهند؛ بلكه اين گونه زكات دادن، مستحب است(1)و اعلام زكات بودن مال پرداختى به چنين كسى كراهت دارد.(2)
وكالت:كسى كه از سوى ديگرى در كارى وكيل شده است، نمىتواند فرد ديگرى را در آن كار وكيل كند، مگر با اجازه موكِّل؛ به صراحت يا ظاهر حال و يا به قراين، مانند آنكه شأن وكيل از مباشرت در كار واگذارى به وى بالاتر باشد و موكِّل نيز آن را بداند.(3)
ترقوه
تَرقُوه: هريك از دو استخوان باريك بالاى قفسه سينه.
به هر يك از دو استخوان باريك و به نسبت بلندى كه در بالاى قفسه سينه به طور افقى قرار دارد كه از يك سر به كتف و از سر ديگر به جناغ متّصل مىگردد، ترقوه گفته مىشود و هر دو را «تَرْقُوَتَيْن» مىنامند و از آن به مناسبت در باب طهارت و ديات نام برده شده است.
طهارت:قرار دادن جَريدَتَيْن(-->جريدتين)همراه ميّت مستحب است و كيفيّت آن بنابر مشهور چنين است كه دو جريده، يكى بر ترقوه سمت راست و ديگرى بر ترقوه سمت چپ ميّت به صورت عمودى قرار داده مىشود.(1)
بنابر تصريح برخى، مستحب است گودى قبر به اندازه قامت يا تا ترقوه انسان باشد.(2)
ديات:اگر ترقوه كسى بر اثر جنايت ديگرى بشكند، چنانچه بدون عيب بهبود يابد ديه آن بنابر مشهور چهل دينار(3)و اگر بهبود نيابد يا معيوب شود، برخى در