او بدون فديه و رها ساختن وى در ازاى فديه و به بردگى گرفتن او مخيّر است.
بنابر تصريح گروهى از متأخّران، تخيير بين سه امر يادشده تخيير مصلحت است؛ يعنى امام عليه السّلام در گزينش يكى از آنها بايد مصلحت مسلمانان را در نظر بگيرد و نسبت به اسير اقدامى را انجام دهد كه براى آنان اصلح باشد. مقتضاى اين قول ـ جز در صورت تساوى سه امر يادشده در مقدار مصلحت ـ عدم تخيير است.(1)برخى گفتهاند: ظاهر نصوص و فتاواى فقها در اين مسئله، اطلاق تخيير و عدم تقييد آن به مصلحت است هرچند تقييد، اولى و احوط است.(2)
تداخل
تَداخُل: داخل شدن چيزى در چيزى ديگر، بدون افزايش حجم و مقدار آن(-->تداخل اسباب و مسبّبات)/ فانى شدن عدد بزرگتر توسط عدد كوچكتر.
تداخل به معناى دوم، اصطلاحى رياضى و مراد از آن، اين است كه اگر عدد كوچكتر را دو يا چند بار از عدد بزرگتر كم كنيم، عدد بزرگتر به صفر مىرسد، مانند عدد «3» و «9». از اين دو عدد به متداخلين تعبير مىشود و از آن در باب ارث به مناسبتِ بحث از تقسيم سهام، ياد شده است.(1)
تداخل اسباب و مسبّبات
تداخل اسباب و مُسَبَّبات:تنزيل چند سبب يا مسبّب به منزله يك سبب يا مسبّب.
از آن در اصول فقه و نيز برخى كتابهاى متضمّن قواعد فقهى، همچنين ابواب مختلف فقه نظير طهارت، صلات، حج، طلاق، قصاص، حدود و ديات به لحاظ تطبيق كلّى بر مصاديق و افراد، سخن رفته است كه از دو حيث اصولى و فقهى به اهمّ مباحث آن اشاره مىكنيم.
1. بعد اصولى:هرگاه دو يا چند جمله شرطى يك جزا داشته باشند، در صورتى كه جزا قابل تكرار باشد (نه مانند قتل كه چنين قابليتى ندارد) و ديگر آنكه هر يك از شرطها براى آن جزا سبب مستقل باشد