ناميده مىشود؛ مقابل بيع عرفى.(1)از آن در باب تجارت سخن رفته است.
موضوع دليلِ امضاى بيع در مثل{اَحَلَّ اللّهُ البَيْع }بيع عرفى است؛ چه آنكه تنها بيع عرفى قابليت امضا دارد.(2)در حقيقت شارع مقدّس معاملهاى را كه از نظر عرف بيع ناميده مىشود، تأييد و امضا كرده است. بنابر اين بيع شرعى همان بيع عرفى است مگر آنكه دليل در موردى، گوياى خلاف آن باشد، مانند معاطات(-->معاطات)كه بنابر قول به افاده اباحه، بيع عرفى است ليكن بيع شرعىِ ملكيّتآور نيست.
برخى، موضوع دليل اعتبار چيزى مانند صيغه را در بيع، بيع شرعى دانسته و در نتيجه بيع عرفى همچون معاطات را در اثر گذارى مشروط به صيغه ندانستهاند؛(3)ليكن برخى آن را نپذيرفته و بيع عرفى را نيز مشروط به صيغه دانستهاند.(4)
برخى گفتهاند: معاطات بنابر قول به اباحهآور بودن آن، بيع عرفى است؛ ليكن پس از تحقّق يكى از اسباب ملكيّت لازم، بيع شرعى خواهد بود.(5)
(-->بيع)
بيع صَرف -->صرف
بيع صورى
بيع صورى:صورت بيع بدون قصد آن.
بيع صورى به معاملهاى گفته مىشود كه بر حسب ظاهر بيع است، ليكن قصد جدّى نسبت به آن از دو طرف معامله يا يكى از آنها وجود ندارد. از آن در باب تجارت سخن رفته است.
درصورتى كه فروشنده و خريدار يا يكى از آن دو قصد انشاى تمليك را نداشته باشند اثرى بر داد و ستد مترتّب نمىشود. اگر يكى از دو طرف معامله پس از وقوع آن، مدّعى صورى بودن آن باشد، از او پذيرفته نمىشود مگر آنكه با بيّنه(-->بيّنه)آن را اثبات نمايد.(1)
(1)مستند الشيعة 14/ 249 ؛ حاشية كتاب المكاسب (اصفهانى) 1/ 154
(1)سؤال و جواب (يزدى)/ 149 ؛ حاشية كتاب المكاسب (اصفهانى) 3/ 197 .