ذبيحه اهل كتاب نزد مشهور فقها، حرام است؛ هرچند هنگام ذبح نام خدا را برآن ببرند(10)( --> ذبح).
اهل مكّه --> مكّه
اهل ميّت
اهل ميّت: خويشان مرده.
از اين عنوان به مناسبت در باب طهارت سخن رفته است.
استحباب تسليت گفتن به خويشان ميّت، بويژه پس از دفن او،(1)فرستادن طعام براى ايشان تا سه روز و كراهت غذا خوردن نزد آنان از احكام آن است.(2)
اهل ولايت --> شيعه
اَهِلّه --> هلال
اهلى
اهلى [= اِنسى ]: رام، مقابل وحشى.
اهلى، ويژگى جانورى است كه با انسان انس گرفته است، مانند كبوتر، گوسفند و اسب و از آن در بابهاى مختلف چون حج، تجارت، صيد و ذباحه و اطعمه و اشربه بحث شده است.
حج:كشتن گاو، گوسفند و شتر اهلى در حال احرام( --> احرام)جايز است؛ هر چند توحّش بر آن عارض شده باشد.(1)
كفّاره شكار حيوان وحشى در حال احرام، اهلىِ آن است، مانند كفّاره شتر مرغ، گاو وحشى و آهو كه به ترتيب شتر، گاو، و گوسفند اهلى است.(2)
تجارت:هرنوع حيوان وحشى با اهلى آن، دو گونه و دو نوع به شمار مىرود. بدين جهت، در داد و ستد آن دو با يكديگر به زيادى، ربا( --> ربا)تحقّق پيدا نمىكند.(3)
اطعمه و اشربه:خوردن گوشت انواع شتر، گاو و گوسفند اهلى، حلال و خوردن