واژه انخناس در كاربرد فقهى، به بدن نسبت داده شده است و انخناس بدن به كمان كردنِ جلوى بدن به سمت پشت يا يكى از دو طرف بدن به سمت ديگر و يا كمان كردن زانو و عقب گرفتن بدن، تحقّق مىيابد.(1)اين عنوان به مناسبت در باب صلات به كار رفته است.
بر نمازگزار واجب است به اندازهاى در ركوع خم شود كه دستهايش به زانو برسد و رساندن دستها به زانو به حالت انخناس (كمان كردن زانو و به جلو آوردن) يا حالت انخناسِ توأم با انحنا كفايت نمىكند،(2)ليكن در صورت تحقّق انحنا به قدر واجب، انخناس مكروه است.(3)
انخناس ـ همچون انحنا ـ در حال قيامِ واجب، موجب بطلان نماز است.(4)
اندار
اِندار: كم كردن وزن تقريبى ظرف كالا در معامله.
در كالايى كه هنگام خريد و فروش معمولا آن را با ظرفش وزن مىكنند و مىفروشند، كم كردن وزن تقريبى ظرف از مجموع وزن كالا و ظرف را «اندار» گويند. از آن در باب تجارت سخن رفته است.
اندار در جايى مطرح است كه وزن مجموع ظرف و مظروف (نه وزن هريك به تنهايى) معلوم، و مقصود، معامله مظروف به تنهايى باشد. در اين صورت بنابر قول به كفايت علم به وزن مجموع آن دو و شرط نبودن علم به وزن مظروف بهتنهايى، اگر همه مظروف يكباره به بهايى معيّن فروخته شود، نيازى به اندار نخواهد بود، زيرا ثمن و مثمن معلومند؛ ليكن اگر به گونه قيمت گذارى فروخته شود، به اين صورت كه فروشنده بگويد: اين روغن، هر سيرى از آن را به صد تومان به تو فروختم. در اينجا براى تعيين مقدار پولى كه فروشنده از خريدار طلب دارد، نياز به اندار است.(1)