اَمان [ = ذِمام ]: قرارداد ويژه ميان مسلمان و كافر حربى.
امان، دادن تأمين جانى، مالى يا ناموسى ـ بر حسب قرارداد ـ از سوى مسلمان به كافر حربى(--> اهل حرب)در پاسخ به درخواست او است.(1)به درخواست كننده امان، «مستأمن» گويند. از آن در باب جهاد بحث شده است، ليكن بعضى احكام آن در بابهاى حدود و قصاص نيز آمده است.
امان، مشروع و جايز است و اركان آن عبارت است از:
1. قرارداد (عقد):عقد امان از ايجاب(--> ايجاب)ـ از سوى مسلمان ـ و قبول(--> قبول)ـ از سوى كافر ـ تشكيل مىشود. در ايجاب و قبول، هر لفظ يا فعلى كه بيانگر امان باشد، كفايت مىكند.(2)صحّت عقد امان مشروط به عدم مفسده يا به نظر برخى، وجود مصلحت است. بنابر اين عقد امان با جاسوس يا هركس كه در امان دادن به وى ضررى متوجّه مسلمانان گردد، صحيح نيست.(3)
وقت امان پيش از اسارت است؛ هرچند در آستانه پيروزى سپاه اسلام باشد. البته امام عليه السّلام مىتواند بعد از اسارت نيز امان دهد.(4)اگر مسلمانى اقرار كند كه به كافرى امان داده است، چنانچه اقرار او در وقتى باشد كه امان دادن در آن وقت صحيح است، پذيرفته وگرنه، ردمىشود.(5)
با تحقّق صحيح امان، وفاى به آن بر امان دهنده و ديگر مسلمانان واجب است.(6)
2. امان دهنده (عاقد):هرمسلمانى كه عاقل، بالغ و مختار باشد، مىتواند تا ده نفر از كافران را امان دهد، ليكن در اينكه آيا مىتواند به مردم يك روستا يا قلعهاى هر چند كوچك امان دهد يا نه؟ اختلاف است. امان دادن عمومى، حتّى به مردم يك شهر و مانند آن، تنها در صلاحيّت امام است. امام و نيز مأذون از طرف