مىشود. براى مثال، با به دست آوردن علّت حرمت خمر، يعنى مست كننده بودن آن، خصوصيّت نداشتن عنوان خمر و ديگر اوصاف آن، مانند رنگ در ثبوت حكم معلوم مىشود.
شرط الغاى خصوصيّت آن است كه اوصاف و ويژگيهاى مذكور در دليل حكم، بر حسب فهم عرف يا قراين داخلى يا خارجى، دخالتى در ثبوت حكم براى موضوع نداشته باشد. اين نوع الغاى خصوصيّت، صحيح و معتبر است و نقش مهمى در استنباط احكام دارد؛(2)زيرا در موارد بسيارى، توسعه دائره دليل حكم، بر الغاى خصوصيّت متوقّف است و بدون آن، حكمِ تعداد قابل توجهى از موضوعات به دست نمىآيد.(3)
الفاظ فتوا
الفاظ فتوا: واژههاى بيانگر فتوا.
الفاظ فتوا عبارتند از عناوين «واجب»، «حرام»، «مكروه»، «مستحب» و «مباح»، و نيز عباراتى مانند «اقوى آن است»، «بنابر اقوى»(-->اقوى)، «اظهرآن است»(-->اظهر)، «ظاهر چنين است»، «بعيد نيست»، «اولى آن است»، «احوط اقوى»(-->احوط اقوى)، «لا بأس»، «خالى از وجه نيست»، «خالى از قوّت نيست»، «لا اشكال»، «اصحّ آن است»(--> اصحّ)، «اقرب»(--> اقرب)و «اشبه» (شبيهتر به قواعد و اصول كلّى). تعبيرهايى مانند «يجب على اشكالٍ» يا «على تأمّلٍ» (واجب است، ليكن با اشكال يا با تأمّل در حكم مسئله) بيانگر فتواى مجتهد به وجوب مىباشد(1)(-->فتوا).
اِلقاء --> افكندن
الكل
اَلكُل: مايعى بى رنگ و فرّار با بويى مطبوع و طعمى سوزان.