تنها به كسى كه در وطن اقامت دارد و گاه به اعم از او و مسافرى كه با شرايطى خاص در غير وطن اقامت گزيده است، گفته مىشود و احكام آن در باب صلات، آمده است.
محل اقامت، يا وطن مقيم است(-->وطن)و يا مكانى كه مسافر آن را به طور موقّت محل اقامت خويش قرار داده است.
اقامت مسافر:ماندن مسافر به قصد ده روز يا بيشتر، و يا با علم به ماندن اين مدت در مكانى موجب قطع سفر او است؛ بدين معنا كه احكام مقيم در وطن بر او بار مىشود و نمازش تمام و روزهاش صحيح است.(1)اگر مسافر بدون قصد اقامت سى روز در محلى بماند، بعد از سى روز بايد نماز را تمام بخواند.(2)
مراد از ده روز، ده روز تمام با شبهاى ميان آنها است و شبهاى اول و آخر جزء آن به شمار نمىرود؛ از اين رو، ماندن ده روز و نُه شب براى كسى كه از آغاز روز ـ يعنى زمان طلوع فجر صادق يا طلوع خورشيد، بنابر اختلاف نظر در آغاز روز ـ قصد اقامت ده روز نمايد كافى است.(3)در كافى بودن تلفيق قسمتى از روز با قسمتى از روز ديگر اختلاف است. قول به كفايت، منسوب به مشهور است. بنابر اين قول، پايان ده روز براى مسافرى كه هنگام ظهر قصد اقامت كرده، ظهر روز يازدهم است.(4)
براى اينكه اقامت ده روز قاطع سفر باشد، وحدت محل اقامت، در اين ده روز شرط است. از اين رو، در صورت تعدّد محل اقامت، سفر قطع نمىشود.(5)در شرط بودن وحدت محلّه در شهرهاى بسيار بزرگ، مانند تهران اختلاف است؛ به اين معنا كه در شهرهاى بزرگ آيا قصد اقامت بايد در محلّهاى از محلّههاى آن باشد يا همچون شهرهاى كوچك، معيار، وحدت شهر بدون دخالت داشتن كوچكى وبزرگى آن است و قصد اقامت در خود شهر كفايت مىكند(6)(-->بلاد كبيره).
رفتن از محل اقامت به مزارع و باغستانهايى كه از حدود آن محل به حساب مىآيد، اگر به اندازهاى باشد كه عرف آن را با صدق اقامت در يك مكان