مجراى اصل :مجراى اصل لفظى جايى است كه مراد گوينده روشن نيست. بنابر اين، جايى كه مراد گوينده معلوم، ليكن چگونگى اراده، مشكوك باشد، جارى نمىشود. براى مثال، اصل عدم قرينه در موردى كه مراد از لفظ روشن است، امّا حقيقت يا مَجاز بودن آن مشكوك است، جارى نمىشود تا در پرتو آن، حقيقى بودن استعمال اثبات گردد، بلكه مجراى آن جايى است كه احتمال اراده يكى از دو معناى حقيقى و مجازى آن داده شود، ليكن تعيين آن براى ما ممكن نباشد. در چنين موردى با اجراى اصل عدم قرينه، معناى حقيقى متعيّن مىگردد.(1)
انواع اصول لفظى:مهمترين اصول لفظى عبارتند از:
1. اصل حقيقت:مجراى آن جايى است كه مراد گوينده از جهت اراده معناى حقيقى يا مجازى از لفظ، مشكوك است و نشانهاى بر اراده معناى مجازى موجود نيست. در چنين موردى با اجراى اصل حقيقت، سخن او بر معناى حقيقى حمل مىشود.
2. اصل عموم (اصل عدم تخصيص):هرگاه لفظ عامى( --> عام)استعمال شود و تخصيص( --> تخصيص)آن مشكوك باشد، اصل عموم جارى مىشود و در پرتو آن، عموميّت لفظ بر گوينده و شنونده حجّت خواهد بود.
3. اصل اطلاق (اصل عدم تقييد):در لفظ مطلقى( --> اطلاق)كه ـ به جهت احتمال وجود قيد ـ احتمال تقييد( --> تقييد)مىرود، اصل اطلاق جارى مىشود و در پرتو آن، اطلاق لفظ بر گوينده و شنونده حجّت است.
4. اصل عدم تقدير:چنانچه در سخن گوينده احتمال تقدير لفظى خاص داده شود، اصل نزد عقلا عدم تقدير است، مگر دليلى بر تقدير وجود داشته باشد.
5 . اصل عدم نقل:اصل عدم نقل در جايى جريان دارد كه معناى لفظى معلوم است، ليكن نقل آن از معناى معلوم به معناى ديگر مشكوك است. با اجراى اصل ياد شده، احتمال نقل منتفى مىشود.
6 . اصل عدم اشتراك:چنانچه درباره لفظى جز معناى حقيقىِ معلوم احتمال