كه استصحاب را حجّت نمىدانند، آن را اصلى مستقل دانستهاند1( --> استصحاب عدم نسخ).
اصل عدم نقل-->اصل لفظى
اصل عقلايى
اصل عقلايى: بناى عقلا بر چيزى.
از آن در علم اصول فقه سخن رفته است.
اصل عقلايى اصلى است كه اعتبار و حجيّت آن نزد عقلا ثابت است، همچون بناى عقلا بر عمل به ظهورات و اطلاقات كلام كه اصل ظهور و اصل اطلاق از اصول لفظى( --> اصل لفظى)از آن گرفته شده است.
حجيّت و اعتبار اين اصل، منوط به امضاى شارع ـ هرچند به سكوت و منع نكردن از عمل به آن ـ است.(1)
اصل عقلى
اصل عقلى: اصل معتبر به حكم عقل.
به اصلى كه عقل بدان حكم كند و در بردارنده حكم ظاهرى از جانب شارع نباشد، اصل عقلى گويند، مانند برائت عقلى( --> برائت)، احتياط عقلى( --> احتياط)و تخيير عقلى(1)( --> تخيير).
اصل عملى
اصلعملى [= دليل فقاهتى؛ قاعده اصولى ]: اصل تعيينكننده وظيفه مكلّف هنگام فقدان دليل.
اصل عملى، اصطلاحى در اصول فقه و عبارت است از آنچه كه براى تشخيص حكم ظاهرى يا وظيفه عملى مكلّف هنگام عدم دسترسى به دليل و اماره( -->اماره)پس از فحص از آن جَعل شده است.(1)به اصل عملى، دليل فقاهتى و به اماره، دليل اجتهادى نيز گفته مىشود.
جايگاه اصول عملى در استنباط:
استنباط در فقه شيعى، بويژه در دورههاى متأخّر، بر دو مرحله مبتنى است: نخست،