مستند و منشأ حجّيت اصول عقلايى، شرعى و عقلى به ترتيب، بناى عقلا بر عمل به آن به ضميمه امضاى شارع، جعل و وضع شارع مقدّس، و حكم عقل است.(1)
اصل اباحه --> قاعده حلّيت
اصلاح
اصلاح: خلاف افساد.
مراد از اصلاح، انجام دادن كارى است كه يا افساد را بر طرف كند و يا زمينه بروز آن را از بين ببرد كه به لحاظ نوع موضوع فرق مىكند، مانند اصلاح نفس، اصلاح ذات البين و اصلاح ساختمان كه به ترتيب به معناى پيرايش نفس از صفات زشت و آراستن آن به صفات نيكو، آشتى و پيوند ميان متخاصمين و رفع كدورت از آنان، و ترميم خرابيهاى ساختمان است.
موارد اصلاح در فقه بسيار است، مانند اصلاح مال كه مقابل اسراف( --> اسراف)و تبذير( --> تبذير)است، اصلاح مال يتيم( -->يتيم)، اصلاح قرائت( -->قرائت)، اصلاح ساختمان( --> ساختمان)، اصلاح زمين، چشمه و باغ( --> احياء موات)و اصلاح معابد كفّار( --> معبد)كه درباره هريك، در مدخل مربوط سخن رفته است. در اين جا به دو مورد مهم آن، كه در بابهاى زكات، نكاح و قضاء آمده است، اشاره مىشود.
اصلاح ذات البين:آشتى دادن دو يا چند نفرى كه با هم كينه و دشمنى دارند، مستحب و در موردى كه حفظ جان مؤمنى بر آن توقّف دارد واجب است. از موارد مصرف زكات( --> زكات)اصلاح ذات البين است.(1)مستحب است قاضى پيش از داورى، دو طرف دعوا را به صلح و آشتى فراخواند و در صورت خوددارى آن دو، حكم را صادر كند.(2)
اصلاح بين زن و شوهر:براى اصلاح ميان زن و شوهرى كه با يكديگر اختلاف پيدا كردهاند، حَكَمى از طرف زن و حَكَمى از سوى مرد برگزيده مىشود تا بر مبناى مصلحت، ميان آنان آشتى دهند. در اينكه اين كار واجب است يا مستحب، اختلاف است(3)( --> شقاق).
(1)جواهر الكلام 15/ 361 ـ 362 ؛ مستمسك العروة 9 / 265 ـ 268
(1)اصول الفقه 1/ 25 ـ 28 ، 231 و 2/ 234 ـ 237 ؛ اصطلاحات الاصول/ 56 ـ 61 .