از ياران امام صادق عليه السّلام و «يونس بن عبدالرّحمان، صفوان بن يحيى، محمّد بن ابى عُمير، عبداللّه بن مُغيره، حسن بن محبوب و احمد بن محمّد بن ابى نصر» از شاگردان امام كاظم و امام رضا عليهما السّلام. برخى به جاى حسن بن محبوب، حسن بن على بن فضّال و فضالة بن ايوب و برخى ديگر به جاى فضاله، عثمان بن عيسى را ذكر كردهاند.(1)
با توجّه به چهار نفر ديگر كه در برخى اقوال به آنان اشاره شده است، تعداد اصحاب اجماع به 22 نفر مىرسد.
اساس پيدايى اين اصطلاح از نظر تاريخى، به اواخر سده سوم و اوائل سده چهارم هجرى قمرى باز مىگردد كه در تعبيرات برخى چهرههاى رجالى معروف امامى، مانند ابوعمرو كَشّى آمده و پس از ايشان در سدههاى بعد ميان رجاليان شكل گرفته است.(2)
اخباريانى( --> اخبارى)همچون ملامحمد امين استرآبادى، فيض كاشانى و شيخ حرّ عاملى، از دلايلى كه بر صحّت روايات كتب اربع( --> كتب اربع)و ساير كتابهاى حديثى مورد اعتماد شيعه آوردهاند، وجود اصحاب اجماع به عنوان راويان بيشتر احاديثِ اين كتابها است. از اين رو، بر وجود اين اجماع و صحّت احاديث اصحاب آن تأكيد بسيار داشتهاند.(3)
شيخ طوسى (م460 هـ . ق) مىگويد: شيعه امامى ميان روايات مرسل( --> خبر مرسل)اصحاب اجماع و امثال ايشان و روايات مسند آنان( --> خبر مسند)تفاوتى قائل نيستند و به مراسيل ايشان همچون مسانيدشان عمل كردهاند.(4)
نكته مهم ديگر درباره اصحاب اجماع، مفاد جمله، «تَصحيح ما يَصِحُّ عَنهُم» است كه در كلمات فقيهان بر آن ادّعاى اجماع شده است. در اينكه مراد از لفظ «ما» در عبارت «ما يَصِحُّ» خود نقل و روايت كردن است يا حديثى است كه روايت مىكنند (مروى) اختلاف است. در صورت نخست، خود نقل و حكايت آنان محكوم به صحّت است. براى مثال، ابن ابى عمير در نقل از راوى پيشين، صادق است كه نتيجه آن وثاقت اصحاب اجماع مىباشد. در صورت دوم، خود حديث محكوم به