در فقه، در باب قضاء، درباره درخواست يكى از دو طرف دعوا (مدّعى) از قاضى جهت گرفتن حق او از طرف ديگر، به كار رفته است. به درخواست كننده (مدّعى) «مُستعدى» و به متجاوز (مدّعى عليه) «مستعدى عليه» گفته مىشود( --> داد خواهى).
استعداد: --> آمادگى
استعصاء
استعصاء: سركشى و نافرمانى.
واژه استعصا در كلمات فقها در باب صيد و ذباحه و غالباً درباره حيوان به كار رفته است.
حيوانى كه با ذبح( --> ذبح)يا نحر( -->نحر)تذكيه پذير است( --> تذكيه)چنانچه ـ به جهت سركش بودن ـ مهار آن براى ذبح يا نهر امكان پذير نباشد، حكم حيوان وحشى را دارد كه با آلات صيد( --> آلات صيد)مانند شمشير و نيزه قابل تذكيه خواهد بود و نيز رو به قبله كردن حيوان در اينصورت واجب نيست.(1)
استعفاف
استعفاف: عفّت ورزيدن.
از آن به مناسبت در باب تجارت و وصيّت سخن رفته است.
مستحب است كاسب به انگيزه بى نياز شدن و استعفاف از مردم (دست نياز به سوى آنان دراز نكردن) تجارت كند.(1)
در اينكه سرپرست اموال يتيم در صورت بى نيازى مىتواند از اموال وى، اجرت المثلِ( --> اجرت المثل)كار خود را بردارد يا بر او واجب است عفّت ورزد و چشم داشتى به مال يتيم نداشته باشد، اختلاف است.(2)
استعلاء
استعلاء: بالا گرفتن زبان به طرف كام هنگام تلفظ حرف/ برترى طلبيدن.
استعلا به معناى نخست از اصطلاحات علم تجويد است. عالمان علم تجويد حروف را به لحاظ كيفيّتِ عارض بر آنها به اقسامى، از جمله حروف مُستَعلى