استصحاب مُسَببى: اصل جارى در جانب مسبّب(--> اصل سببى).
استصحاب موضوعى -->اصل موضوعى
استصحاب وجودى
استصحاب وجودى: استصحاب امر وجودى.
استصحاب امر وجودى، مانند استصحاب كُرّ بودن آبى كه قبلا كرّ بوده است و الآن در كرّ بودن آن شك مىكنيم( --> استصحاب)، مقابل استصحاب عدمى( --> اصل عدم)مانند استصحاب عدم كُرّ بودن آبى كه قبلاً كرّ نبوده و الآن در كُر بودن آن شك داريم.
استصغار
استصغار: كوچك شمردن و ناچيز دانستن.
از آن به مناسبت در باب صلات و l شهادات سخن رفته است.
توجّه به عظمت خداوند و كوچك شمردن غير او هنگام گفتن تكبيرة الاحرام از مستحبات نماز مىباشد.(1)استصغار گناه از گناهان كبيره است.(2)
( --> اهانت)
استصلاح
استصلاح: استنباط حكم بر اساس مصالح مرسله.
استصلاح عبارت است از به دست آوردن حكم واقعهاى كه نصّ( --> نصّ)و اجماعى( --> اجماع)درباره آن وجودندارد، براساس مصلحتى عام كه از آن به مصلحت مرسله تعبير مىشود.
مصلحت مرسله، مصلحتى است كه دليل و شاهدى شرعى بر اعتبار يا عدم اعتبار آن وجود ندارد. استصلاح، اصطلاحى در فقه اهل سنّت و از راههاى دستيابى به احكام نزد آنان است. فقهاى شيعه در علم اصول فقه به مناسبت بيان ادلّه احكام از آن سخن گفتهاند.