ـ در صورت عدم وجود مانع ـ با سبب شرعى بر انسان حلال مىگردد، مانند زن و مرد اجنبى كه با عقد نكاح به يكديگر حلال مىشوند؛(2)طهارت (وضو، غسل و تيمّم)( --> طهارت)كه سبب حلّيت ورود در نماز مىگردد؛ خريدن، قرض كردن و عاريه( --> عاريه)گرفتن كه موجب جواز تصرف در مال ديگرى مىشود و يا طلاق يكى از دو خواهر كه سبب حلّيت ازدواج با خواهر ديگر مىگردد.(3)
اصل در اين نوع استحلال، اباحه است؛ به اين معنا كه حلال كردن حرام عرضى با تحصيل سبب شرعى آن براى انسان مباح است، ليكن در مواردى ممكن است واجب، مستحب و يا مكروه گردد. واجب، مانند موردى كه اگر ازدواج نكند به حرام مىافتد. مستحب، مانند اصل ازدواج كردن و مكروه، مانند ازدواج با زن نازا.
ج . حلاليّت طلبيدن:از آن به مناسبت در بابهاى تجارت، قرض، دين، شركت، عاريه، غصب، لقطه و شهادات سخن رفته است.
حلاليّت طلبيدن در مواردى است كه ذمّه انسان به مال يا حقّ ديگرى مشغول باشد. استحلال بدين معنا به سه قسم است:
1. واجب:حلاليّت طلبيدن در صورت تصرّف در مال ديگرى از راه نامشروع، همچون غصب و دزدى.(4)
2. حرام:حلاليّت طلبيدن در موردى كه فتنه و مفسده درپى داشته باشد.(5)
3. مستحب:حلاليّت طلبيدن از كسى كه غيبت او را كرده است در صورتى كه فتنه انگيز نباشد. برخى قائل به وجوب آن شدهاند.(6)