3. در معاملات بايد مستثنا و مستثنامنه معلوم باشد و استثناى مجهول باطل است، مانند آنكه بگويد: اين گله گوسفند، جز تعدادى از آنها را به تو فروختم.(4)
4. مستثنا مىتواند از جنس مستثنامنه يا غير آن باشد، مانند آنكه اقرار كند به فلانى صدتومان جز ده تومان يا صد تومان جز يك لباس بدهكارم.(5)
5 . از شرايط صحّت استثنا اتّصال مستثنا به مستثنامنه است؛ بدين معنا كه ميان آن دو، كلام غير مرتبط يا سكوت طولانى فاصله نشود.(6)
6 . در صورت تعدّد استثنا و عطف آنها به يكديگر، همه آنها از مستثنامنه كم مىشوند. بنابر اين در مثال «ده تومان به فلانى بدهكارم جز چهار تومان و جز سه تومان» تنها سه تومان باقى مىماند. در موارد اقرار اگر به سبب استثناى دومى يا استثناى بعد از آن، مقدار خارج شده به اندازه مستثنامنه يا بيشتر از آن شود، همان استثنا باطل است.
در صورت عدم عطف مستثناها بر يكديگر، اگر همه يك اندازه باشند يا دومى بيشتر از اوّلى باشد، مانند آنكه اقرار كند ده تومان به فلانى بدهكارم جز چهار تومان، جز چهار تومان يا جز چهار تومان، جز پنج تومان، همه از مستثنامنه كم مىشوند؛ ولى اگر دومى كمتر از اوّلى باشد به استناد قاعده نخست كه استثنا از اثبات، نفى و از نفى، اثبات است ملاك، باقى مانده نهايى خواهد بود. بنابر اين اگر اقرار كند ده تومان به فلانى بدهكارم جز نُه تومان، جز هشت تومان، جز هفت تومان، براى به دست آوردن حاصل آن، دو راه وجود دارد: راه اوّل اينكه ابتدا نُه از ده كم مىشود، يك تومان باقى مىماند و با هشت تومان كه اثبات از نفى است جمع مىشود و بدهكارى فرد مىشود نُه تومان و با استثناى هفت تومان آخرى كه استثناى نفى از اثبات است دو تومان به عنوان بدهكارى باقى مىماند. راه ديگر محاسبه آن است كه ابتدا استثناهاى منفى و مثبت جداگانه با هم جمع، سپس از يكديگر كم شوند. در مثال ياد شده استثناهاى مثبت ده و هشت است كه جمع