بنيادى در فقه شيعى به شمار مىروند. در اين ميان، شيخ طوسى بيشترين سهم را داشت.
نگرش اصولى به فقه به تدريج رونق يافت و بر نگرش نخست چيره شد و تا قرنها گرايش فقها به استنباط و اجتهاد را بر حديث گرايى صِرف برترى داد و كم فروغى و بى رونقى مكتب فقيهان اهل حديث را در اواخر سده چهارم و نيمه نخست سده پنجم هجرى در پى داشت.
مكتب اهل حديث در اوائل قرن يازدهم هجرى بار ديگر به وسيله محمد امين استرآبادى (م 1033 يا 1036 هـ . ق) در قالبى نو مطرح و احياء شد. وى در اين مرحله با سامان دادن مكتب اهل حديث، بر مكتب اصول گرايى سخت حمله كرد و بدين ترتيب، دوره نوينى از تقابل دو مكتب ياد شده در حوزه فقاهت شيعى پديد آمد و در حقيقت، رواج و اطلاق عنوان «اخبارى» بر گروهى از فقها با مفهوم و اصطلاح خاص و امروزى، از همين دوران و با ظهور استرآبادى آغاز شده است.
از بارزترين عالمان دينى پيرو مكتب استرآبادى مىتواناز محمدتقى مجلسى (م 1070 هـ . ق)، محمدباقر مجلسى، صاحب بحارالانوار (م 1111 هـ . ق)، محمد بن مرتضى، معروف به ملامحسن فيض كاشانى (م 1091 هـ . ق)، محمد بن حسن حرّ عاملى، مؤلف وسائل الشيعة (م 1104 هـ . ق)، سيد نعمتاللّه جزائرى (م 1112 هـ . ق) و شيخ يوسف بحرانى، صاحب حدائق (م 1186 هـ . ق) نام برد.
محورهاى اختلاف ميان اخبارى و اصولى:عمدهترين محورهاى اختلاف ميان دو مكتب اخبارى و اصولى عبارت است از:
1. منابع استنباط در مكتب اخبارى محدود به قرآن و سنّت معصومان عليهمالسّلام است. آنان عمل به قرآن را نيز در آن حدّ مجاز مىدانند كه تفسير آن در سنّت آمده باشد.
اخباريان ـ جز آياتى كه دلالت آنها بر معناى مراد، نصّ و صريح است و عمل بدان را جايز، بلكه واجب مىدانند ـ ظواهر قرآن را حجّت و دليل نمىدانند،