responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الصوارم المهرقة نویسنده : التستري، القاضي نور الله    جلد : 1  صفحه : 98

اگرچه ملتفت طب نه ولى بمثل‌

اگر خيال تو در خواب بنگرد بيمار

خواص يمن قدوم تو در لباس خيال‌

صحيح و سالم از خواب سازدش بيدار

ز منشآت تو صابى و صاحب از حيرت‌

به خود فرو شده مانند صورت ديوار

مصنّفات تو هريك ز شرعى و حكمى‌

جمال شاهد تصنيف راست خال عذار

سپهرمنزلتا بنده را بآن درگاه‌

كه هست كعبه اخيار و قبله ابرار

عقيده‌ايست كزين پيش داشتند مگر

به خاندان نبوت مهاجر و انصار

به خدمت تو ز إخلاص غايبانه خويش‌

اگر شروع نمايم به عشرى از معشار

هزار فقره در آن باب طى شود كه هنوز

بيان نگردد از آن مدعا يكى ز هزار

بحضرت تو كه باشد مدار فضل و هنر

كسى كه تحفه شعر آورد بمعرض بار

اگرچه تحفه او در ازاى فضل تو نيست‌

شبيه زيره بكرمان و نافه و تاتار

ولى چو بزم تو دار العيار معرفتست‌

عجب نباشد اگر نقدى آورد بعيار

بجز تو كيست ز الماس طبع موى شكاف‌

بجز تو كيست ز اعجاز فضل وحى گزار

كه شاعر از پى محض قبول خاطر او

بفكر دقت شعر آن قدر كند اصرار

كه از خيال دقيق آن‌چنان دقيق شود

كه همچو رشته تواند گذشت از سوفار

درين قصيده چو گشتى مرا ز كثرت فكر

دماغ فاسد و خاطر كليل و مغز فكار

به ياد مدح تو هم مشتغل بآن شدمى‌

كه هم به باده توان كرد دفع رنج خمار

ولى خوشم كه چو معلوم حضرت تو شود

كه چيست رتبه اشعار من كنى اشعار

كه اي سخنور جادو بيان عفاك اللّه‌

كه ختم شد بزبان تو نوبت گفتار

بهمت تو اگر همت تو يار شود

اساس مدح رسانم به گنبد دوار

و گر ز مهر قبول تو پرتوى يابم‌

برم چو شعرى بر چرخ پايه اشعار

بعهد انورى و روزگار خاقانى‌

كه داشت نقد سخنشان روائى بازار

هم از موافقت روزگار بود كه بود

وزير شعر طلب پادشاه شعر شعار

نام کتاب : الصوارم المهرقة نویسنده : التستري، القاضي نور الله    جلد : 1  صفحه : 98
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست