نام کتاب : تحليلى بر دعاهاى انبيا در قرآن نویسنده : خزائلی، محمدعلی جلد : 1 صفحه : 51
مرحوم طبرسى مىگويد:
«نهصدو پنجاه سال شب و روز حضرت نوح مردم را به خدا
دعوت مىكرد، ولى سخنان وى در آن مردم اثر نگذاشت و گاهى آن قوم بقدرى او را مىزدند
كه بيهوش مىشد و چون بهوش مىآمد، مىگفت: «أَللّهُمَّ اهْدِ قَوْمي فَإِنَّهُمْ
لا يَعْلَمُونَ»؛ خدايا قوم مرا هدايت كن بدرستى كه آنها نمىدانند.»[1]
فتح و پيروزى
(قالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ فَافْتَحْ بَيْنِي
وَ بَيْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِي وَ مَنْ مَعِيَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ فَأَنْجَيْناهُ
وَ مَنْ مَعَهُ فِي اَلْفُلْكِ اَلْمَشْحُونِ ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ اَلْباقِينَ؛[2]گفت:
پروردگارا! قوم من، مرا تكذيب كردند. اكنون ميان من واينها داورى كن و گشايش قرار
ده. ما او و كسانى راكه با او در كشتى پربار و مجهّز بودند، نجات داديم. سپس بقيه
را غرق كرديم.)
(فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ فَفَتَحْنا
أَبْوابَ اَلسَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ؛[3]آنگاه نوح به درگاه خدا دعا كرد: بار الها!
من مغلوب شدهام، مرا يارى فرما. ما هم درهاى آسمان را گشوديم و سيلابى از آسمان فرو
فرستاديم.)
(وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى اَلْأَرْضِ مِنَ
اَلْكافِرِينَ دَيّاراً إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدُوا
إِلاّ فاجِراً كَفّاراً رَبِّ اِغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ
مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ اَلظّالِمِينَ إِلاّ
تَباراً؛[4]نوح عرض كرد: خدايا! اين كافران را هلاك كن و از آنها هيچ كس را بر روى زمين
باقى مگذار اگر از آنها هر كه را باقى گذارى، بندگان پاك و با ايمانت را گمراه مىكنند
و فرزندانى بدكار، فاجر و كافر از آنها بظهور مىرسد پروردگارا! مرا و پدر و مادرم
و هر مؤمنى كه به خانه (يا به كشتى) من داخل شد و زنان و مردان مؤمن را ببخش و
بيامرز و به هلاك
[1]- سيد هاشم رسولى محلاتى، قصص قرآن يا تاريخ
انبيا، پيشين،