responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مناظره حیوانات با حکما نویسنده : احمدی(بهمئی)، یعقوب    جلد : 1  صفحه : 87

فصل دوازدهم

در مناظره کشف[1] با حکیم عراق

شعر


روز پنجم چون سر از مشرق برآورد آفتاب
نو عروسان فلک را دهر گویی جلوه کرد


بر سپاه زنگیان زد لشکر افراسیاب
پس به آیین مشاطه[2] باز کرد از رو نقاب

ملک دادبخش با تجملِ تمام چنانچه سیرت و رسم ملوک و سلاطین باشد، بر سریر سلطنت بنشست. کشف صاحب کشف، سر از گریبان برآورده بود و به چشم اعتبار در آن مجمع نظر می‌افکند.

ملک پرسید که آن شخص باوقار و آن مرغ بی‌مخلب[3] و منقار که صورت او همه پشت است و سیرت او پشت و روی دارد کیست؟

گفتند: فرستاده نهنگ است.

کشف آهنگ سخن کرد. بعد از تأمل و تفکر بسیار گفت:

شعر


که دارد دیده روشن در این ره
خدایی کز بدیعِ فطرت اوست
همو داد اهل دل را، حسن سیرت
جهاندارا از این و آن گذر کن


که در هر ذره بیند صبغة الله
خرد درجان، نهان چون مغزدرپوست
زفیض اوست انوار بصیرت
به عبرت در نهاد من، نظر کن


[1] . لاک پشت

[2] . آرایش کننده ای که عروس را بیاراید یا آرایش کننده زن

[3] . چنگال

نام کتاب : مناظره حیوانات با حکما نویسنده : احمدی(بهمئی)، یعقوب    جلد : 1  صفحه : 87
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست