نام کتاب : مناظره حیوانات با حکما نویسنده : احمدی(بهمئی)، یعقوب جلد : 1 صفحه : 83
فصل یازدهم
در مناظره کردن عنکبوت با حکیم روم
بیت
دیگر روز که این زرده تیزکام
چه سر برزد از طاق مشرق نخست
روان شد بر این قصر فیروز فام
ز دستش بیفتاد نعلی درست
ملک با اکابر و اشراف خود بر فراز معهود حاضر آمدند و
از معارف و مشاهیر ایشان، هر که بود زمین خدمت ببوسید.
نواب و وزرای به مصالح مُلک میپرداختند و در تدبیر مهمّات، از
هر نوع سخن میرفت که ناگاه عنکبوت را دیدند که در پس پرده نشسته،
تسبیح میگفت. ملک پرسید که این جانور باریکباف که
از باطن صاف سخن میگوید، کیست؟ گفتند: رسول اژدهاست.
عنکبوت
از خوف مناظره بنیآدم و دهشت حضور کبریاء ملک به یک تار
آویخته بود و در کارگاه فکر از هر نوع سخن درمیبافت چون جمع را ملتفت
خود دید، سخن بلند کرد و گفت:
نظم
سبحان خالقی که ز تأثیر رحمتش
بر لوح آفرینش او چون قلم برفت
نساج عقل هر چه برین در تنیده بود
ای
دادبخش دادکن اکنون که گشت کم
عدل
وسخا وحلم وحیا گشت اساس مُلک
هر نقطه، به مرکز هستی قرار یافت
نقش حروف بر خط تقدیر بار یافت
در کارگاه قدرت او تار تار یافت
ظلم ازجهان وعدل به امرت قرار یافت
منّت خدای را که دلت هر چهار یافت
نام کتاب : مناظره حیوانات با حکما نویسنده : احمدی(بهمئی)، یعقوب جلد : 1 صفحه : 83