روی
به طرفی نهاد و هر جانوری که حمیّت[2] و غیرت از قوم
خود بیش داشت، بر وفق اشارت «الفرار مما لایطاق من سنن المرسلین»
عزم رحیل کردند.
بعضی
از نهیب و شکوه، وطن در کوه گرفتند و طایفهای را سکونت بیشه،
در اندیشه قرار گرفت. گروهی را در بیابان، عمر به پایان
آمد و جماعتی دیگر با گروه جبریّن، در خوف و رجا و تحت امر و
نهی بنیآدمی میبودند و جور و جفای هر یک را
طوعاً و کرهاً[3]
تحمل میکردند و از هیچ کس در هیچ مکان امکان استعانت و مجال
استغاثت نبود. در هر دورکه به سر همی شد و در هر قرنی که میگذشت،
استیلای[4]
بنیآدم و عجز و حیرت ایشان زیادت میشد و قتل و
صید و رکوب همه حیوانات در جمیع مذاهب و ملل زیاده
جایز میداشتند. حاصل الامر، به هیچ نوع زحمت و محنت
ایشان به آخر نمیرسید؛ بلکه هر روز غلبه مردم بیش
میبود و بر تعذیب و عقوبت حیوانات میافزودند.
مظلومی
چند یکدیگر را به صبر و تحمل ارشاد میکردند و بر امید «اللیل
جبلی»[5]
روزگار به سر می بردند تا نوبت ملک و نبوّت به سلیمان بن داود(علیهما
السلام)
[1] . بلاد الله واسعة الفضاء ... ورزق الله في الدنيا فسيح
فقل للقاعدين على هوان ... إذا ضاقت بكم أرض فسيحوا
ترجمه :
سرزمین خدا وسیع و گسترده است و روزی دنیا نیز هم.
پس
به آنان که سستی ورزیده اند و نشسته اند بگو، اگر زمین بر شما
تنگ آمد، سفر کنید
روض
الاخيار المنتخب من ربيع الابرار نویسنده : الأَماسي جلد : 1 صفحه : 401