responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 995

موضوع: تفسير سوره نحل (19)

تاريخ پخش: 78/08/27

بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي»

1- آمادگي براي فهم قرآن و ورود به ماه مبارك رمضان

حضور شما را در اينجا خيرمقدم مي‌گويم، خوش آمديد، چون بحث در ماه شعبان پخش مي‌شود از همه افراد قرآن و اسلام دوست تقاضا مي‌كنم كه خودتان را آماده كنيد گروه، گروه بشويد، دانشجوها، فرهنگي‌ها، مسجدي‌ها، برادران و خواهران، تفسيري براي ماه رمضان راه بيندازيد (ماه رمضان در پيش است و ماه قرآن است، يك آيه قرآن در ماه مبارك رمضان ثواب ختم قرآن را دارد، اما تدبر در قرآن مهم است و ما بايد قرآن را اقامه كنيم در يك آيه مي‌فرمايد: ‌اي مردم پوكيد خيلي مهم است خداوند تعبيرات مختلفي دارد، گاهي خداوند كه گله مي‌كند بعضي‌ها را به بعضي چيزها تشبيه مي‌كند مثلاً مي‌فرمايد بعضي‌ها مثل الاغ هستند، الاغ، بله، باسوادي كه ادب ندارد مثل الاغي است كه كتاب دارد، شكل دارد (كَمَثَلِ الْحِمارِ) (جمعه /5) كه همّ و غمش شكم است و قلب بعضي‌ها را به سنگ تشبيه مي‌كند.

2- راههاي رفع قساوت قلب

(ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً) (بقره /74)، «حجر»: سنگ، سنگ دل هستند رحم ندارند و در جاي ديگر مي‌فرمايد: پوكيد، يعني مثل سنگ هم نيستيد، و اين بدترين تعبير است كه مي‌فرمايد: (قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ حَتَّى تُقيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ) (مائده /68).
يعني هيچ، پوك، پس چكار كنيم؟ مگر بپا داريد كه درباره‌ي نماز هم مي‌فرمايد: (أَقيمُوا الصَّلاةَ) (بقره /43) اقامه نماز درباره‌ي كتاب آسماني هم اقامه تورات و انجيل و قرآن است به يهودي‌ها و مسيحي‌ها و مسلمانها مي‌گويد: كتاب آسماني خود را بپا داريد.
وقت بپا داشتن قرآن ماه مبارك رمضان است بنابراين حال كه دو، سه هفته به رمضان مانده و اين كارها وقت مي‌برد از هر عالمي كه از قم و حوزه‌ها مي‌آيند شناسايي كنيد و بگوييد ما يك جلسه تفسير هم مي‌خواهيم و يك ربع هم بس است قرآن بخوانيد و ببينيد چه مي‌گويد، خيلي بد است كه بعد از بيست سال انسان قرآن را بخواند ولي نفهمد.

3- اقامه نماز و كتاب خدا

(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ) (اخلاص /4-1) چه مي‌گويد نمي‌فهمم، چند سال است نماز مي‌خواني 80 سال، 40 سال است خوب بپرس يعني چه، كاري ندارد شما كه 16 سال است از كوچه‌اي رفت و آمد مي‌كني نام او را نداني بد نيست؟ مي‌زنند بر سرت، زشت است بعد از 20 سال روخواني قرآن باشد البته اين هم بايد باشد اما بايد برويم به بطن قرآن، من هم مدتي كه اين آيه را شنيده‌ام، داغ است، تعبير، شما چه كسي هستي؟ بنده دكتر، فوق ليسانس و حجه الاسلام والمسلمين، اين لقبها دنيايي و هيچ است، من چه هستم؟ مي‌گويد قرائتي پوك هستي، بله پوكي: «حَتَّى تُقيمُوا» تا بپا داريد، كتاب آسماني را بايد بپا داشت) مدتهاست سوره‌ي نحل را مي‌گوييم در اين جلسه هم خدمت عزيزان هستيم آيه 74 نوجوان گلي قرآن را مي‌خواند و ما هم معنا مي‌كنيم بشنويد:

4- شفاعت كفر آميز

(فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) (نحل /74).
مشركين فكر مي‌كردند خداوند مثل شاه است «نعوذ بالله» مي‌گفتند حال دست ما به شاه نمي‌رسد سراغ وزير را مي‌گيريم، بتها مثل وزير هستند.
(هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا) (يونس /18) مي‌گفتند اين بتها شفيع ما نزد خداوند هستند. قرآن مي‌فرمايد: «اين تشبيه‌ها را براي خداوند نياوريد» در جاي ديگر خداوند در قرآن مي‌فرمايد: (لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ) (شورى /11) مثل خداوند چيزي نيست.
اين شما هستيد كه خداوند را به عينك خود مي‌بينيد، (مثل كسي كه عينك سرخ مي‌گذارد فكر مي‌كند همه شلغمها لبو است، و عينك سبز مي‌گذارد فكر مي‌كند همه كاه‌ها علف است) روزنه تنگ است، فكر مي‌كند يك گردن يا يك شكم آمد از بيرون كه نگاه كند همه كاروان را مي‌بيند. شما محدود هستيد، و محدود درباره‌ي بي حد نمي‌تواند فكر كند.
و لذا اميرالمؤمنين علي(ع) در نهج البلاغه مي‌فرمايد: اگر به مورچه بگويند خدا چگونه است، مي‌گويد مثل من ولي دو شاخك او از من بزرگتر است چون هر كس با متر خودش متر مي‌كند.
يك نوه‌ي كوچك داشتم شب قدر به او گفتم بيا دعا كن. 6، 7 سال دارد، گفت خدايا ماشين پنچر نشود، پنچرگيري بسته باشد. گفتم اين چه دعايي است مادرش گفت يكبار با ماشين بوده‌ايم ماشين پنچر شده و پنچرگيري هم بسته بوده
يعني هر كس مشكل خود را از روزنه تفكر خودش مي‌بيند، مي‌فرمايد: شما براي خدا مثل نزنيد پس چگونه خداوند را بشناسيم؟ از اثر پي به موثر ببريد. مگر مي‌شود؟ بله شما جاذبه زمين را چگونه كشف كردي؟ همه دوربين‌ها را بگذاريم و به زمين نگاه كنيم.
چيزي به نام جاذبه پيدا نيست، ولي وقتي سيب افتاد مي‌گويي از اين افتادن پي به جاذبه مي‌بريم. همين گچ هم اينطوري است از راه اثر پي به گچ مي‌بريم:
1- رنگ گچ
2- حجم گچ
3- شكل گچ
4- مزه و آثار اوست
اگر بگويند گچ چيست؟
مي‌گويي: چيزي كه داراي رنگ و حجم و شكل و مزه و آثار فلان است.

5- علم صحيح به وجود خداوند

وجود خداوند را هم از اثر پي به موثر مي‌بريم، شاعر زيبا مي‌گويد:
اي همه هستي زتو پيدا شده *** خاك ضعيف از تو توانا شده
زير نشين علمت كائنات *** ما بتو قائم چه تو قائم به ذات
هستي تو، هستي پيوند نه *** تو به كس، كس به تو مانند نه
بعد هم مي‌فرمايد «وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» شما نمي‌دانيد.
نكته‌ي ديگر از اين آيه فهميده مي‌شود كه جاهل درباره‌ي عالم از سر حدث و گمان نبايد صحبت كند، به كسي گفتند بيمارستان نيروي دريايي كجاست؟ فكري كرد گفت لابد كنار درياست.

6- فلسفه احكام را فقط خدا مي‌داند

درباره‌ي خداوند كه حدس نمي‌شود درباره‌ي غيرخدا هم اينچنين است. اين يك بند انگشت را اگر قطع كنيم ديه‌ي آن‌ ده شتر است. دوتا بيست شتر، سه تا30 شتر، چهار تا 20 شتر. چرا چهار تا 20 تا؟ نمي‌دانم ولي مي‌دانيم چون حكم از خداست دليلي دارد و اثري، براي پيوند، ممكن است در آينده بگويند اگر چهار تا قطع شود پيوند از 3 تا آسانتر است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم».
بچه را تا 3 سال چيزي به او ياد ندهيد اولين كلمه بعد از سه سال «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» بعد تا 7 ماه و 20 روز چيزي به او ياد نده مي‌شود سه سال و هفت ماه و بيست روز جمله‌ي دوم: «محمد رسول الله».
حال اين هفت ماه و بيست روز چه تغييراتي مي‌شود، نمي‌دانم، ممكن است در آينده كشف شود اگر يادتان باشد گفتم متخصصي از غرب آمده بود شبي منزل ما مهماني بود گفت بهترين زمان و حالتي كه خون به مغز مي‌رسد حال سجده است به خصوص اگر كمي سجده را طول بدهد.
اگر به ما بگويند بگو «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ» و سه مرتبه سبحان الله و صلوات مستحب است. مي‌گوييم حالا، ممكن است در آينده رساله‌اي بنويسند نقش خون رساني به مغز در حال سجده هر چه خداوند فرموده اطاعت كنيم اگر فهميديم بهتر و اگر نفهميديم در آينده شايد خواهيم فهميد.
(ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ) (نحل /75).
مي گويد شما حاضريد بگوييد خودتان و نوكرتان يكي، حاضر نيستي، پس چطور مي‌گويي هم خدا و هم بت، بت سنگ است و انسان حتي حاضر نيست خودش را با ديگري مقايسه كند، من فوق ليسانس او فوق ديپلم هم ندارد، انسان است و ممكن است هزار كمال ديگر داشته باشد، كمي مدرك بالاست حاضر نيست با او آبگوشت بخورد. حال مي‌گوييد بنام خدا كه هستي از آن اوست و بنام خلق كه از ترس پشه مي‌رود توي پشه بند.
اين زشت است، خداوند در قرآن مي‌فرمايد آنها كه در دنيا مي‌گويند بنام خدا و بنام خلق در قيامت مي‌گويند ما اشتباه كرديم.
(إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمينَ) (شعراء /98) يعني فكر كرديم شما (بتها) با پروردگار عالميان را يكي شمرديم خداوند مثال زده بنده‌اي را كه بر چيزي قادر نيست، و كسي را كه ما به او امكانات داديم كسي كه دستش پر، يا خالي است، و چون كسي كه دستش پر است علني و مخفيانه انفاق مي‌كند. آيا هر دو يكسان هستند؟ اين دو را نمي‌تواني يكسان تصور كني، چطور خدا و بت را چنين تصور مي‌كني، اين استدلال روشني است، اما نكات اين آيه
يعني از خود مردم سؤال كن كه اين دو مساوي است، يكي از راههايي كه آموزش و پرورش خوب است بداند اين كه راه رشد اين است كه به طرف بگوييم خودت فكر كن و بگو.
حتي مدير و فرماندار و رئيس، مي‌آيند مي‌گويند چنين و چنان، بگو اگر تو مي‌بودي چه مي‌كردي؟ وادار كنيم خود را به فكر كردن. «هَلْ يَسْتَوُونَ» پس:
الف: با سؤال طرف را به فكر واداريد.
ب: كلمه «يُنْفِقُ» و «رِزْقاً حَسَناً» كنار هم است از اين مي‌فهميم كه رزق حسن رزقي است كه انسان انفاق كند. اگر پول داريد و انفاق نمي‌كنيد اين رزق حسن نيست.
ما دو رقم گاوصندوق داريم، فلزي و گوشتي، براي پولدار بخيل گاو صندوق گوشتي است.
ج: دو كلمه‌ي «سِرًّا» و «جَهْراً» كنار هم است و هر كجا اين دو كلمه كنارهم است كلمه‌اي كه اول مي‌گويند اهميتش بيشتر است.

7- آداب و مناسك حج

قصه: حاجي‌ها كه مكه مي‌روند 18 كار بايد بكنند 5 تا از آنها نامش عمره است و 13 كار ديگر حج است، در هر دو كاري است بنام طواف و نماز طواف و سعي صفا و مروه كه در خيابان 400 متري سرپوشيده است و مردم در آن رفت و آمد مي‌كنند.
گفتند يا رسول الله در سعي صفا و مروه از كدام طرف شروع كنيم، فرمود: «أَبْدَأُ بِمَا بَدَأَ اللَّهُ بِهِ» (كافي/ج‌4/ص‌249) شروع كنيد به آنچه خداوند در قرآن شروع كرده از صفا كه فرموده: (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ) (بقره /158) چون از صفا شروع كرده شما هم حركت و اعمال را از صفا شروع كنيد.
و در اينجا چون خداوند كلمه «سِرًّا» را اول گفته يعني تا مي‌توانيد كارهاي خود را سري كنيد جهازيه و وام دادي چكار داري بگويي، ما كمك كرديم، نگو، خراب مي‌شود، البته گاهي هم بايد علني باشد.
خداوند رسول خادم را حفظ كند كه كشتي گير و قهرمان جهاني و حزب اللهي و لايق است در كشتي جهاني گفتم اشكال دارد وقتي پيروز شدي به شكرانه‌ي آن سجده كني؟ گفت دوربين و ماهواره هست ريا مي‌شود، گفتم ريا شود ما بعضي جاها بايد ريا كنيم (اگر زير لحاف بگويي مرگ بر شاه، چون ريا مي‌شود. اين شكلي كه شاه نمي‌رود بعضي جاها بايد آمد بيرون مرگ بر شاه گفت). و بعضي جاها بايد مخفي بود و بعضي جاها علني هر دو «سِرًّا» و «جَهْراً».

8- مثال خداوند در ضعف قدرت هرچه غير اوست

(وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلَيْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلى‌ مَوْلاهُ أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ) (نحل /76).
باز مي‌فرمايد مردم چرا سراغ غير خدا مي‌رويد، طاغوتش پوك است، همه قدرتها مثل تار عنكبوت هستند، و يك مگس نمي‌توانند درست كنند.
طراح اصلي خداست، خالق اوست به او دل ببنديد باز هم مثل مي‌زند، و مثل خيلي عجيب است.
الف: مثل دور را نزديك مي‌كند.
ب: معقول را محسوس مي‌كند.
ج: انسان را قانع مي‌كند.

9- اهميت مثال در تبيين حقايق

لذا در كتاب تورات و انجيل هم بحثي هست به نام «كتاب الامثال»، انبياء و فلاسفه مثل زده‌اند، بسياري از چيزها جز بدون مثل مفهوم نيست و معلم خوب، معلمي است كه قدرت مثال داشته باشد.
خداوند مثل مي‌زند كه شما مي‌گوييد بت اين بت چه مي‌كند، مثال چيست؟
فرض كنيد «أَبْكَمُ» كر را كه هر كس كر هست لال هم هست چون تا كر نباشد لال نمي‌شود، «لا يَقْدِرُ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ» هيچ كاري نمي‌تواند بكند «وَ هُوَ كَلٌّ عَلى‌ مَوْلاهُ» سربار است و قدرت توليد ندارد.
حديث: واي به كسي كه وقتي سفره پهن مي‌شود مي‌خورد و موقع كار فرار مي‌كند. سه دفعه فرموده: «وَيْلٌ، وَيْلٌ، وَيْلٌ»
«وَ هُوَ كَلٌّ عَلى‌ مَوْلاهُ»: يعني مفت خور، «أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ» براي هر كاري مي‌رود خراب مي‌كند، براي يك نان تصادف، و براي شير ظرف آنرا مي‌شكند.
برو درس بخوان مي‌رود براي بازي 16 تجديدي مي‌آورد، رفيق بد مي‌گيرد، و يا سيگاري مي‌شود، بي خاصيت است
آدمي كه كر و لال و عاجز و مفت خور و بي خاصيت يعني بتهاي شما اين چنين هستند و هيچ قدرتي ندارند تو او را تراشيده‌اي،
بت پرستي امروز هم زنده است، ‌ايم و ايست پرستي، و هر چه پرستش شود، وطن دوستي حق است، وطن پرستي شرك است. نماينده مجلس خوب كسي نيست كه براي منطقه‌ي خود جذب امكانات كند بلكه آن كسي است كه بگويد هر كجا مستضعف‌تر هستند، نه براي اينكه راي بياورد وعده‌ها بدهد، بگويد من طرفدار حق هستم ممكن است به نفع اين شهر هم كاري نكنم، اگر بودجه‌اي هست، براي منطقه خود انتخاب كنم، تا دوره‌ي بعد هم به من راي دهند وطن براي من ارزش دارد ولي هر كجا نياز بيشتر باشد به آنجا راي مي‌دهم.

10- معجزه امام خميني(ره)

اين بتهايي كه عاجز هستند با خدايي كه همه چيز در اختيار اوست يكسان است؟ (چي مي‌گويي آقاي قرائتي ما يك رهبر داريم معجزه كرد، مگر مي‌شود؟ بله، معجزه يعني…
سؤال: اگر كسي مس را طلا كند معجزه هست يا نه و پنبه را پشم و پشم را پنبه اين معجزه است؟
جواب: بله
حال اگر امام آمد و ميليونها ترسو را شجاع كرد، و دل شاه را كه به پشتوانه‌ي نيروهاي مسلح مثل سنگ بود نرم كرد و گريه كنان از كشور بيرون كرد، كسي كه از يك باتوم مي‌ترسيد، گفت توپ تانك، مسلسل ديگر اثر ندارد، آيا اگر كسي چنين كرد ارزشش كمتر از كسي است كه مس را طلا مي‌كند؟ معجزه همين است مگر چيست؟ ما كمي مشكل داريم
يك قصه‌اي هم بگويم چون بيننده‌ها وقتي بحث را مي‌بينند كه تولد اباالفضل(ع) وامام زمان(ع) است من هم هر معجزه‌اي را نمي‌گويم تا نتوانم بگويم والله، تا الله، بالله قسم نخورم در تلويزيون نقل نمي‌كنم، در خواب و خيال و شعر و من گناه مي‌دانم مغز مردم را صرف خواب و خيال كنم مگر طرف را بشناسم.

11- داستاني درباره صحت علم غيب و معجزه اولياي خدا

امام خميني(ره) را همه مي‌شناسيم و همينطور حاج آقا مصطفي فرزند او را، ايشان وقتي نجف بود، حاج آقا مصطفي مريد يك نفر شده بود بنام آيت الله كشميري كه ايشان چند ماه پيش در ايران مرحوم شد، تشييع جنازه‌اش هم از تلويزيون پخش شد ايشان ديدي داشت پشت ديوارها را هم مي‌ديد يك ديد غيبي، خداوند يك آنتن غيبي در وجودش گذاشته و راديوي او يك موج نبود، حاج آقا مصطفي خود آيت الله و ملا بود خود او، دوازده كتاب علمي دارد و ايشان خيلي مريد آيت الله كشميري شده بود و مرتب نزد امام خميني(ره) از او تعريف مي‌كرد و ايشان هم كه زير بار هر كس نمي‌رود ولي چون فرزندش خيلي تعريف مي‌كند به حاج آقا مصطفي فرمود اگر غيب مي‌داند برو بگوكه پدرم چه خوابي ديده، ايشان شب قبل خوابي ديده بود كه كسي خبر نداشت، حاج آقا مصطفي(ره) هم رفت خدمت آيت الله كشميري و ماجرا را گفت ايشان هم فرمود پدر و ابوي شما ديشب خواب ديده كه از دنيا رفته و اميرالمؤمنين علي(ع) او را به خاك سپرده بعد حضرت به ايشان گفته: آيا راحتي؟ گفته نه سنگي زير بدنم است كه اذيت مي‌كند، حضرت سنگ را هم از زير بدن ايشان برمي‌دارد و راحت مي‌شود، البته معناي اين خواب اين نيست كه ايشان در نجف از دنيا مي‌رود، بلكه وارد ايران شده و انقلاب پيروز شده و داخل ايران از دنيا خواهند رفت حاج آقا مصطفي تعبير خواب را براي حضرت امام خميني(ره) تعريف كرده ايشان تعجب كرده و مي‌فرمايد او از اولياء خداست برويم به ديدن ايشان.

12- داستاني درباره نقش اخلاص و غرور در توسل به ائمه

و آيت الله كشميري استخاره‌هاي عجيبي مي‌كرد، قرآن باز مي‌كرد نيت طرف را بازگو مي‌كرد، ايشان گفته بود يك وقتي كنار حرم اميرالمؤمنين علي(ع) غرور مرا گرفت، گفتم خدايا روي كره زمين كسي بهتر از من استخاره مي‌كند كه نيت طرف را بازگو كند، فكر نمي‌كنم، تا اين مطلب به ذهن من آمد، يك زن عرب به ظاهر روستايي و بي سواد آمد به من گفت سيد تو فكر مي‌كني با استخاره غيب مي‌گويي؟ من از تو بهتر مي‌گويم. و رفت، من به ذهنم آمد او اينچنين گفت، اين زن بي سواد چه كسي بود؟ مي‌فرمايد دنبال او رفتم ديدم در صحن نشست يك تسبيح را هم دارد و هر كس از او استخاره مي‌خواهد ظرفي گذاشته مي‌گويد مقداري پول در اين ظرف بريز گرچه مختصر بعد براي او استخاره مي‌گيرد و با شمارش دانه‌هاي تسبيح ذهن طرف را مي‌خواند و براي او توضيح مي‌دهد، آيه قرآن بالاخره مطالبي دارد كه مي‌شود از او فهميد ولي دانه‌ي تسبيح كه چيزي ندارد مي‌گويد ايستادم تا كارش تمام شد و دنبالش رفتم تا نزديك منزلش او را صدا زدم و به جدم او را قسم دادم كه واقعيت مسأله استخاره گرفتنش را بگويد اول حاضر نبود من اصرار كرده و او را قسم داده و جايگاه خود را در حوزه معرفي كردم و اين كار شما براي من خيلي تعجب دارد، داستان خود را چنين تعريف كرد: كه من زني بي سواد هستم از عشاير عراق. شوهر من بدون دليل بر من بهانه گرفت و با سه فرزند سيد مرا رها كرده زن ديگري انتخاب كرد فاميل من به من بدگمان شده و مرا از خود طرد كردند من پناه بردم به حرم ابالفضل(ع) كه يا اباالفضل من يك زن بي سواد، بي پناه با سه فرزند گرسنه هستم و شوهرم مرا ترك كرده و شغل هم ندارم، آبرو دارم و فاميل مراد طرد كرده، به فرياد من برس، بعد از چند لحظه خوابم برد حضرت را به خواب ديدم تسبيحي به من داد گفت كنار صحن بنشين مردم از تو استخاره مي‌خواهند و ما آنها را براي تو هدايت مي‌كنيم. تو هم دانه‌هاي تسبيح را بگير و من به ذهن تو مي‌آورم كه چه بگويي.
ضمناً قبل از اينكه من دنبال اين زن براي روشن شده مسأله راه بيافتم از خود او نسبت به اينكار و تصميم خود استخاره گرفتم گفت پول بده مقداري پول دادم استخاره گرفت و گفت سيد تو داري مرا امتحان مي‌كني؟ من خيلي تعجب كردم، يك جا برخورد تند او را ديدم و يك جا هجوم مردم به نزد او براي استخاره و يك جا اين استخاره را.
بعد گفت از آن روزي كه اين اتفاق افتاد خرجي خود و بچه هايم از اين مسير بدست مي‌آيد. چون همه راهها را به روي خود بسته ديدم و جداً متوسل شدم و همه نخها بريده شد جز نخ غيب، كمك مي‌شود.

13- پرداخت خمس و زكات نشانه اخلاص و شكرگزاري

چيزي كه سرمايه ما هست همين توسلات است مردم براي قبول شدن كنكور فرزندشان يك گوشواره مي‌خرند، اگر نمره‌ها 20 باشد براي پسر يك دوچرخه مي‌خواهد بخرد، چطور مردم گنبد يكي را طلا مي‌كنند؟ تا مردم يك چيزي نبينند فداكاري نمي‌كنند).
چيزي را به چيزي تشبيه نكنيد، تو يكي من يكي، او نمازش حضور قلب داشت شما نداشتي دعاي او مستجاب و براي شما مستجاب نمي‌شود لقمه‌ي او حلال و از شما حرام، هر دو هواپيما خلبان داد. بله او بنزين ريخته و تو گازوئيل، پرواز نمي‌كند لقمه‌ي حرام در شكم شماست چقدر خوب است قبل از رمضان آنهايي كه تا حالا خمس و سهم امام و زكات نداده‌اند نگاهي به مال خود بكنند، امسال اول افطار فرزندان خود را لقمه حلال بدهند خدا داده شما هم بده (اصلاً اگر كسي خمس و سهم امام ندهد آدم نامردي است مثل كسي كه يك باغ به يك نفر بدهد بگويد فقط سالي دو جعبه‌ي انگورش را به من بده او باغ را بگيرد و دو جعبه را ندهد مي‌گويند خيلي نامردي) خداوند هستي مرا داده، خورشيد و زمين و قدرت همه از اوست بعد مي‌فرمايد دو جعبه هم خمس بده به همان همسايه‌اي كه ندارد فقير و طلبه و فاميلي كه ندارد مي‌گويد همه‌اش از خودم، يك ميليون است 800 تومان از خودت 200 تومان را بده (بايد گفت نامردي تو) فكر مي‌كنم بهترين لقب، لقب بي وفايي است خودم پيدا كردم وقتي متولد شدي خيلي‌ها از تو هوششان بيشتر بود به جايي نرسيدند. مي‌گويد فكر، مديريت اقتصاد از تو زرنگتر هم بود كه الآن مشكل دارد.

14- قدرت و علم و اراده الهي

(وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَديرٌ) (نحل /77).
مي‌فرمايد: خداوند بر همه چيز زمين و آسمان آگاه و به پا شدن قيامت براي خداوند مثل اين است كه بخواهد پلكش را بهم بزند.
يك وقت مثال زدم شما الآن يك اتوبوس دو طبقه يا سه طبقه يا يك آپارتمان 20 طبقه را به ذهن بياوريدمي توانيد او را در ذهن ايجاد كنيد خداوند هم وقتي اراده كند شما در زهن و يا آن را در خارج ايجاد مي‌كند.
(وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ) (نحل /78).
يكي از راههايي كه علاقه و عشق مردم به خداوند و مثلاً علاقه‌ي مردم به امام زمان(ع) را زياد مي‌كند اين است كه شخصيت، سيما و كارهاي حضرت را بازگو كنيم عشقها زياد مي‌شود و لذا خداوند خيلي از نعمتها را گفته مثلاً خداوند شما را از شكم مادرها بيرون آورد و اين بدست خداوند است، وقتي متولد شديد هيچ چيز بلد نبوديد، الآن ديپلم و كمي باسواد شده‌اي مي‌گويي دنيا، چه خبر است،
ليسانس خبري نيست فوق آن 200 كتاب خوانده‌اي و يا 300 كتاب خداوند مي‌فرمايد همه با هم بي سواد هستيد (وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً) (اسراء /85) هيچ نمي‌دانيد، و حال كه دو كلمه مي‌داني خداوند يادت نرود، (أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى‌) (ضحى /6).
حتي حيوانات يك اطلاعات غريزي دارند كه انسانها ندارند، هيچ وقت ديده‌ايد يك كره الاغ از پشت بام پرت شود ولي سالي چند بچه پرت مي‌شود. بچه در قنداق است ماه را در آسمان مي‌بيند دست مي‌كند آن را بگيرد.
«لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً» چيزي نمي‌دانستيد حالا گردن كلفتي نكنيد، حالا هم سواد نداريد من اين را چند دفعه گفته‌ام اجازه بدهيد يكبار ديگر هم بگويم.
حضرت امام خميني(ره) فرمود يك روز خداوند حافظه را از من گرفت هر چه فكر كردم يادم رفت كه اسم من روح الله است، اگر گوينده امام خميني(ره) نبود انسان باور نمي‌كرد.
آيت الله لواساني مي‌گفت رفتم درب خانه‌ي يكي را زدم، پسر 13 سال آمد گفتم بابا هست گفت نه گفت جنابعالي اسمم را يادم رفت نمي‌دانستم چيزي بگويم.چيزي بلد نبوديم و هر لحظه بخواهد دو شاخ را از كارخانه قطع مي‌كند.

15- ابزار شناخت و برتري گوش بر چشم

در ميان همه نعمتها نعمت معرفت، چشم و گوش و دل مي‌گويد خداوند ابزار شناخت به شما داد و كارايي گوش هم قبل از چشم است، چون گوش را قبل از چشم گفته و جالب اينكه همه جا در قرآن «السَّمْعَ» قبل از «الْأَبْصارَ» است من نگاه كردم، و حتي طفل در رحم مادر مي‌شنود و تا لحظاتي بعد از تولد هم چشمهايش بسته است. ابزار شناخت به شما داد تا «لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» تا شما تشكر كنيد.
(أَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّراتٍ في‌ جَوِّ السَّماءِ ما يُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ اللَّهُ إِنَّ في‌ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ) (نحل /79).
بشر به پروازها نگاه نمي‌كند، آنها هم تسخير خدا هستند، خداوند اينها را در آسمان نگاه داشته ولي از طريق بال، كشف فرمول به معناي اين نيست كه دست خداوند بسته است، خداوند از طريق اسباب اين كار را مي‌كند، كارهايي را هم كه با واسطه انجام مي‌دهيم خدا را غافل نشويم داستان:
شخصي در نجف فقير شد پناه آورد به حرم اميرالمؤمنين(ع) عرض كرد يا علي به ما گفته‌اند كه شما به فقرا كمك مي‌كرده‌ايد حال ما آمده‌ايم و تنگدستي به ما فشار آورده آنوقت فردي كه به حرم چسبيده و زيارت مي‌كرد جدا شد و مرا ديد و با من سلام و عليكم گرمي كرد و گفت من چند روز قبل از ايران آمده و به پدرت گفتم من مي‌روم نجف ممكن است فرزند شما را ببينم يك صد توماني براي شما داده من صد توماني را گرفتم و يادم آمد كه به حضرت علي(ع) همان را گفته بودم صد تومان، بعد رو به حرم كردم گفتم يا علي اين صد توماني از پدرم مي‌باشد يعني صد توماني شما هنوز نرسيده، اين نگاه به فرمولهاست و تز و آنتن تز، و سن تز، ما هم فرمولها را قبول داريم كه پرواز از طريق بال است، بال و پرها و فيزيك و جو همه فرمول هستند ولي همه اين فرمولها هم دست خداوند است: «ما يُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ اللَّهُ». چطور خوب شد تخت و احمد آقا آمپول زن، دكتر، تا ابزار را مي‌بينيم از ياد خداوند بدر مي‌رويم.
وقتي گفت پدرم داده يا علي، جسارتي شد به حضرت خداوند هم حالش را گرفت، پول افتاد و مفقود شد، غرور او را گرفت و خداوند هم حال او را گرفت، و خداوند هر كس را دوست دارد زود هم از او حال گيري مي‌كند، رفت داخل مدرسه دست در جيب كرد ديد نيست، دويد در حرم ديد نيست، خيلي سخت شد، مثل اينكه انسان بچه نداشته باشد يك مشكل ولي داشته باشد و داغ او را ببينيد خيلي سخت است، صد تومان آن زمان هم كم نبود چند روز صبر كرد بعد داستان را به دوستش گفت، دوستش گفت به حضرت جسارت شده، درست است پدر داده ولي صدها عامل بايد با هم جور شود تا به دست شما برسد، پدر پول داشته باشد، دوستش را ببيند، او بگويد من نجف مي‌روم، پول در مسير گم نشود در حرم تو را ببيند و فراموش نكند، تو هم به موقع در حرم بروي، استادش گفت بايد بروي در حرم و توبه كني و گفته بود فارسي كه من نمي‌دانم توبه‌ي فارسي چگونه است؟ استغفرالله و اينها نيست، قداست را شكستي (و كسي كه مقدسات را بشكند توبه عربي فايده‌اي ندارد)
خلاصه باز هم از روي غرور گفت مي‌رويم آهسته يك توبه مي‌كنيم، رفتم داخل حرم و عرض كردم يا علي صد تومان از آن شما بود و من بي ادبي و پستي كردم عذر مي‌خواهم،
بعد از لحظاتي زن عربي آمد گفت من چند شب قبل پولي پيدا كرده‌ام ساعت و وقت و نشاني و مقدار را گفتم و گرفتم و گفتم: يا علي از شما، از شما، از شماست.
اينكه خداوند مي‌فرمايد: «إِنَّ في‌ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»، (إِنَّ في‌ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ) (رعد /3). (إِنَّ في‌ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ) (رعد /4).
يعني بايد انسان هوش باشد تا بفهمد، جگر فروش دو هزار جگر به سيخ مي‌كشد ولي به او بگو آقا «مويرگ» چيست؟ نمي‌دانم، چون مي‌خواهد جگر بفروشد نه «مويرگ» بشناسد اما يك معلم يك جگر مي‌آورد سر كلاس و به محصلين ياد مي‌دهد «مويرگ» و «سرخرگ» اين است «لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» يعني اگر بخواهد بفهمد مي‌فهمد و اگر نخواهد، نمي‌فهمد.
سؤال: چطور بعضي از دانشمندان ايمان به خدا ندارند؟
جواب: سواد دارند ولي نخواستند بفهمند و خدا را بشناسند.
درست مثل اينكه بگوييم آقاي قرائتي چطور بعضي ايينه فروشها يقه منظم ندارند دو هزار بار هم به ايينه نگاه مي‌كند ولي نمي‌خواهد ولي يكي هم نه ايينه بخر هست نه آيينه فروش ولي با يك عبور از كنار مغازه‌ي او يقه خود را درست مي‌كند. پس يكي با يك نگاه و آيينه فروش ممكن است با دو هزار نگاه يقه‌اش را درست نكند.
يك بنا با يك نردبان هزار بار بالا مي‌رود ولي نجار يك بار هم بالا نمي‌رود، دانشمند است ولي دين ندارد چون نخواسته از آثار پي به موثر ببرد. اما راديو، تلويزيون ما اشكال دارد بگويد اين جو و فضا و سردي، انشاءالله بگو با اراده‌ي خداوند. در يكي از كشورهاي اسلامي عكس پرنده‌اي را زده بود و نوشته بود.
(هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُوني‌ ما ذا خَلَقَ الَّذينَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ في‌ ضَلالٍ مُبينٍ) (لقمان /11).
اين خلقت خداوند است. پس نشان بدهيد شماها چه خلق كرده‌ايد؟
مثلاً در راز بقاء و اسرار زندگي حيوانات يك كلمه‌ي خدا بگوييم به شرطي ياد خدا مي‌افتيم كه بخواهيم، و اگر نخواهيم مثل ما مثل جگر فروش است. مثل راننده‌ي تاكسي در مقابل چراغ قرمز مي‌ايستد ولي به او بگو شيشه‌ي اين چراغ قرمز چند ميلي است؟ نمي‌دانم.
گاهي يك خانم با يك دستمال براي تميز كردن يك ساعت (ديواري) 20 دقيقه معطل مي‌شود وقتي بگوييم خانم ساعت چند است؟ يك دفعه‌ي ديگر با توجه نگاه مي‌كند، نگاههاي اول نگاه شناختي نبود.
خوشا به احوال كسي كه نگاههايش (بر اين عالم و نعمتها) شناختي باشد، اگر باشد درست است كه:
برگ درختان سبز در نظر هوشيار *** هر ورقش دفتري است معرفت كردگار
خدايا هر چه عمر ما را زياد مي‌كني، بر ايمان و معرفت و عشق و ولايت و خدمت و وحدت ما را بيشتر بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 995
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست