responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 909

موضوع بحث: تفسير سوره فتح -1

تاريخ پخش: 17/1/61

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

«الحمد لله رب العالمين و صلي اللّه علي سيدنا و نبينا محمّد و علي أهل بته و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين»

ايام پيروزي است و اين‌هايي كه پاي تلويزيون نشسته‌اند، دقيقه شماري مي‌كنند تا ببينند آمار كشته و زخمي و اسير دشمن به چه اندازه مي‌رسد. لحظه به لحظه دقيقه شماري مي‌كنند. قرآن كتاب جامعي است و در زمينه‌هاي مختلف بحث دارد، درباره‌ي خداشناسي، درباره‌ي انبيا، درباره‌ي ملت‌ها، رمز سقوط يا عزت ملت‌ها، خودسازي و تقوا، مبارزه با دشمن، تعليم و تربيت، مسائل خانوادگي، مسائل حقوقي، مسائل حكومتي و سياسي، مسائل قبل از جنگ، مسائل حين جنگ، مسائل بعد از جنگ و در همه موارد فرازهاي مختلفي دارد و الان شايد وقتي باشد كه ما مسائل بعد از جنگ را مطرح كنيم، چون آيات زيادي در قرآن داريم كه مردم را براي جنگ تحريك مي‌كند كه الحمدلله مردم ما از اين مرحله گذشته‌اند.
سلام و صلوات خدا بر اميرالمؤمينن علي(ع)!

1- امت ايران بهترين امت

بيهوده نيست كه وقتي آياتي نازل شد، پيغمبر اكرم دستش را به كتف سلمان زد و فرمود: گروهي از ايرانيان و فارس‌ها هستند كه به اسلام كمك خواهند كرد. زماني در نظر گرفتم، وقتي علي بن ابيطالب مي‌خواست مردم را به سوي جبهه حركت بدهد داد مي‌زد و مردم نمي‌رفتند. يادداشت كردم كه چقدر اميرالمؤمنين فرياد مي‌زد و ناله مي‌كرد، ولي اين‌ها به جبهه نمي‌رفتند و در بعضي موارد اميرالمؤمنين جملات تندي مطرح كرده است براي اين‌هايي كه به جبهه نمي‌رفتند. (قَاتَلَكُمُ اللَّهُ) (نهج‌ البلاغه، خطبه‌27) يك جا فرمود: «لَا أَبَا لَكُمْ‌ُ»(نهج ‌البلاغه، خطبه‌39)‌ اي بي اصل‌ها! «أَرَاكُمْ أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ‌ُ»(نهج ‌البلاغه، خطبه‌108) ‌اي شبح‌هايي كه روح در بدنتان نيست! ‌اي ترسوهاي بزدل! البته حضرت علي با امت آن زمان بود. ولي الحمدلله امام مي‌فرمايد: در طول تاريخ، امتي مانند امت من نبوده است و قرآن اين ادعاي امام را تاًييد مي‌كند. داستان حضرت موسي، نوح، عيسي و حضرت رسول در قرآن است. حضرت موسي هر چه به مردم قومش گفت: برخيزيد، حركت كنيد و قيام كنيم! مي‌گفتند: حالش نيست. (فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ) (مائده /24) تو برو با خدا با اين‌ها بجنگيد. موسي دستور مي‌داد، برويد بجنگيد، برويد دفاع كنيد، مي‌گفتند: «إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ» ما اين جا نشسته‌ايم. اين امت حضرت موسي بودند.
مگر نه اين كه امت حضرت عيسي خواستند او را بكشند و به خيال خود، او را به دار آويختند و مگر نه آن است كه قوم نوح چقدر او را اذيت كردند و حضرت نوح 950 سال فرياد زد، و در اين مدت فقط چند نفر معدود به او ايمان آوردند كه با تطبيق و تفسيري كه كردند، هر دوازده سال يك نفر به حضرت نوح ايمان آورده بودند. اين هم از امت حضرت نوح.
‌اي امام عزيز! درست فرمودي كه: من مدعي هستم، در طول تاريخ، امتي مانند امت من نبوده است. به موسي گفتند: ما اين جا نشسته‌ايم و به جبهه نمي‌رويم. امت حضرت عيسي جمع شدند تا او را بكشند. و اما درباره امت حضرت رسول اكرم، مگر نه اينكه پيغمبر در جنگ احد فرمود: شما از اين منطقه كنار نرويد، و آنها پيروي نكردند. خود رسول اللّه فرماندهي را به عهده داشت و خودش در جبهه شركت كرد و به عده‌اي از رزمندگان فرمود: اين منطقه را خالي نكنيد، اما آن‌ها خالي كردند و شكست خوردند. قرآن سر اين‌ها داد مي‌زند، مي‌گويد: شما باعث شكست شديد. (فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ عَصَيْتُمْ) (آل عمران /152) شما شل شديد «وَ تَنازَعْتُمْ» بين شما در جبهه تفرقه افتاد. «وَ عَصَيْتُمْ» شما معصيت كرديد. اين امت‌هايي بود كه در قرآن نامشان هست. البته دربرابر اين‌ها افرادي هم مثل مردم ما بوده‌اند يا اينكه مردم ما مثل آن‌ها بوده‌اند. (وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ َما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرين) (آل عمران /146) بسياري از پيغمبراني هم بوده‌اند كه رادمرداني از مكتبشان حمايت مي‌كردند. «ما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا» نه سستي به خود راه مي‌دادند و نه ضعيف بودند. افرادي بودند كه نزد پيامبر مي‌آمدند و مي‌خواستند به جبهه بروند. بعضي از آن‌ها مرداني بوده‌اند كه مثل كوه استوار بودند و همين كه پيغمبر مي‌فرمود، من وسيله‌اي ندارم به شما بدهم تا به جبهه برويد، اين‌ها گريه مي‌كردند.

2- عيد امسال عيد واقعي است

در هر صورت امت ايران از بهترين مسلمانان هستند. آياتي در قرآن داريم كه با اين ايام مناسبت دارد. چون اين شب‌ها شب‌هاي پيروزي است، امسال عيد ما عيد واقعي شد. يعني رزمندگان ما عيد را عيد كردند. مي‌خواهم اين آيات را به مناسبت پيروزي بخوانم. سوره‌ي فتح در جزء بيست و هفتم قرآن و از سوره‌هايي است كه در مدينه نازل شده است. مي‌فرمايد: (إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبيناً) (فتح /1) سابقاً اين آيه را روي كاشي مي‌نوشتند و بالاي در خانه‌ها مي‌زدند، حالا من نمي‌دانم چه تناسبي دارد. منظور چه معنايي بود ولي اين آيه در سطحي خيلي ساده معنا مي‌شد. خدا به پيغمبرش مي‌گويد: به درستي كه ما پيروزي به شما داديم، پيروزي آشكاري.
(لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ) (فتح /2) اين پيروزي، گناهاني را هم كه ديگران به تو نسبت مي‌دادند، از بين بردند. پيغمبر كه معصوم است و گناه نمي‌كند، اما همين پيغمبر معصوم را برايش گناه مي‌تراشيدند، يعني خيلي از كارهايش را خلاف مي‌دانستند. مانند رهبر انقلاب كه گناه نمي‌كند، منتها او را مقصر مي‌دانند، براي او سم پاشي مي‌كنند. اصلاً قيام او نزد شاپور بختيار گناه بود. اصلاً جمهوري اسلامي نزد بسيار‌ي گناه است، در واقع گناه نيست اما ديگران او را گناه مي‌بينند. اما همين گناهي را هم كه مي‌بينند، اين پيروزي باعث مي‌شود، آن گناهاني هم كه پيش چشم آن‌ها داشتي از بين مي‌رود.
دو سه سال است، راديوهاي فرانسه، آلمان، آمريكا، اسرائيل، بغداد، حتي بعضي از راديوهاي كشورهاي همسايه و تمام راديوها و روزنامه‌ها، جمهوري اسلامي را گنه كار معرفي مي‌كردند، مي‌گفتند: ايران كشوري متزلزل است. ما در مسافرت بهمن كه به آفريقا رفته بوديم، در بعضي از گفت و گوهايي كه در بعضي از مساجد داشتيم، مي‌آمدند و مي‌گفتند: آيا ايران متزلزل است؟ مي‌گفتيم: نه! ايران متزلزل نيست. مي‌گفتند: پس چطورافرادي در آن كشته مي‌شوند؟ گفتيم: اين كشته‌ها موقعيت ايران را تثبيت مي‌كنند. اگر آيت الله مدني در تبريز شهيد نمي‌شد، تبريز اينطور يك دست نمي‌شد و اگر دستغيب اينطور تكه تكه نمي‌شد، شيراز اين گونه يك دست نمي‌شد. اين‌ها موقعيت نظام را تثبيت مي‌كنند. ، دليل اين كه ما متزلزل نيستيم اين است كه براي رئيس جمهور اول ما كه خائن درآمد و از گود خارج شد، يازده ميليون رأي داشتيم، براي رئيس جمهور دوم سيزده ميليون رأي داشتيم و براي رئيس جمهور سوم شانزده ميليون رأي داشتيم. اين كه دائم مردم به انتخابات رياست جمهوري رأي بيش‌تري مي‌دهند، نشانگر اين است كه مردم محكم هستند. آدمي كه متزلزل است، دست از رأي دادن مي‌كشد و ديگر پاي صندوق رأي نمي‌آيد و مردم ما هر چه بيش‌تر شهيد مي‌دهند، بيش‌تر پاي صندوق مي‌آيند. دو سه سال است، همه‌ي راديوها و روزنامه‌ها مي‌گويند: ايران متزلزل است و ثبات ندارد. ولي مي‌بينيم كه اينطور نيست!
«إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبيناً»‌اي رزمندگان! شما به فتح و ظفر رسيديد. «لِيَغْفِرَ لَك» مغفرت يعني پوشش. خدا غفار است، يعني خدا پوشاننده است. «غفر» يعني پوشيد. يعني پيروزي شما رزمندگان تمام تبليغات دشمن را مي‌پوشاند. دو سه سال آن‌ها تبليغ كردند و چوب كبريت و ته سيگار انداختند ولي سيل پيروزي شما مي‌آيد و تمام اين ته سيگارها را با خود مي‌برد. ‌اي رسول اكرم، ما يك پيروزي به تو داديم تا آن نقطه ضعفي كه از تو مي‌گرفتند و خيال مي‌كردند، توهين به بت هايشان گناه است، و خيال مي‌كردند وعده‌هاي خدا يك سري حرف‌هاي بي پشتوانه است. ديدند كه اين وعده‌ها تحقق پيدا كرد، وعده‌ها راست بود، موقعيت پيغمبر تثبيت شد.

3- تثبيت موقعيت ايران بعد از پيروزي

حالا بعد از پيروزي مي‌بيني كه ارزش پول ما تثبيت خواهد شد و مي‌بينيم مشتريان نفت ايران چگونه هجوم مي‌آورند و مي‌دانيم وقتي موقعيت ايران تثبيت شد در قراردادها چقدر به ما التماس خواهند كرد و وقتي مشتري زياد شد، نرخ نفت دست ما خواهد افتاد و مي‌دانيد كه ما قدرت سوم مي‌شويم و مي‌دانيم كه اين پيروزي باعث مي‌شود همه‌ي قدرت‌ها تضعيف شوند. چون تمام راديوها ايران را تضعيف كردند كه ايران متزلزل و نابود شدني است و اين پيروزي موقعيت ايران را محكم مي‌كند، موقعيت ايران كه محكم شد، آن وقت تمام ملت‌ها مي‌فهمند كه تمام راديوها دروغ گويند و يك شكاف بين ملت‌ها و دولت‌ها به وجود مي‌آيد و اين آثار پيروزي است. گناهاني كه براي ايران تراشيده‌اند، همه از بين مي‌رود. اين پيروزي‌ها، پيروزي‌هاي چشم گيري است.
شما خيال مي‌كنيد اين منافقيني كه در ايران گروه گروه كشته مي‌شدند و به درك مي‌رفتند، مسئله ساده‌اي است. كشورهاي خيلي بزرگ، 5 نفر را كه مي‌خواهند بكشند، عزا مي‌گيرند، از همه‌ي دنيا مي‌ترسند، الان وقتش نيست. الان اگر يك مادر منافق بخواهد از خانه‌اش بيرون بيايد و بگويد اين چه جمهوري است كه فرزند مرا كشته‌اند؟ صد مادر شهيد جلوي او را مي‌گيرند و در مقابلش مي‌ايستند. اين پيروزي‌ها و وجود اين مادرهاي شهيد باعث مي‌شود، آن گناه تراشي‌هايي هم كه براي ايران تدارك مي‌بينند و آن منافق كشي كه گناه قلمداد مي‌كردند، پوشيده شود. «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبيناً» ما براي تو يك پيروزي چشم گير قرار داديم. بعضي از پيروزي‌ها آشكار نيست، لطف خفي است. امام از اول مي‌فرمود: اگر همه‌ي ما كشته شويم، پيروز هستيم. امام وقتي پسرش شهيد مي‌شود، مي‌گويد اين لطف خفي است. نزد اولياء خدا اصلاً تلخي وجود ندارد. افرادي كه عقلشان به چشمشان است، پيروزي را در همين پيروزي نظامي مي‌دانند، اما اولياء خدا پيروزي را در اين مي‌دانند كه به وظيفه‌ي شرعي خود عمل كنند. امام حسين ظهر عاشورا پيروز است گرچه تكه تكه شد. اين پيروزي‌هاي مخفي است.

4- انواع پيروزي

دو نوع پيروزي داريم: يكي «فَتْحاً مُبيناً» و يكي «فتحاً خفياً». لطف خفي و لطف مبين داريم. مي‌گويد: لطف خفي اين است كه از نظر اولياء خدا شما سربازان چه در جبهه كشته شويد و چه بكشيد، پيروز هستيد. اما از نظرراديوهاي بيگانه ما يك پيروزي به شما داديم كه آن‌ها هم مجبور شدند، اعتراف كنند و حتي صدام هم حاضر شد در راديوهايش اعتراف كند و بگويد. منتهي ده هزار تا را ده تا گفت. ما فتحي به تو داديم كه آشكار است. طوري است كه دشمن هم اقرار مي‌كند و روزنامه‌ها هم اقرار مي‌كنند. اقرار روزنامه‌ها باعث مي‌شود كه «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ» جمهوري اسلامي سربلند شود. البته گفتم كه اين آيه مخصوص شخص پيغمبر است ولي چه اشكالي دارد، اين آيه در مورد ما هم مصداق داشته باشد. چون رواياتي كه مثلاً مي‌گوييم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» مراد علي بن ابيطالب(ع) است. روايت داريم اولين مؤمن حضرت علي(ع) است، اما به قول مرحوم علامه طباطبايي، بعضي از مصاديق اهل بيت، براي نمونه است. اين مصاديق نمونه هستند، نه اين كه مصداقشان فقط خودشان باشند.
اين جا خداوند اين آيه را مستقيم به پيغمبر مي‌گويد ولي نمونه‌ي اين آيه ملت ايران است. مسلمانان ايران نظير ياران راستين پيامبر شده‌اند و آن آيه‌ها سايه بر سر اين‌ها هم دارند. (وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقيماً) (فتح /2) خداوند نعمت هايش را بر تو تمام مي‌كند. «وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقيماً» خط مستقيمي را به تو نشان مي‌دهد و تو را به راه مستقيم هدايت مي‌كند. (وَ يَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْراً عَزيزاً) (فتح /3) و پيروزي نهايي را نصيب تو مي‌كند. (هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ في‌ قُلُوبِ الْمُؤْمِنين) (فتح /4) خداوند آرامش را در دل مؤمنين جا داد. خداوند بر خلاف كافرين آرامشي در دل ارتش حق قرار داده است. (سَأُلْقي‌ في‌ قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعْب‌) (انفال /12) در دل كفار رعب حاكم است و در دل مؤمين سكينه و آرامش و البته اين آرامش هم بيخودي نيست. خداوند در يكي دو آيه‌ي بعد مي‌فرمايد: (وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصيراً) (فتح /6) خداوند عذاب مي‌كند، دختر و پسر منافق، زن و مرد مشرك، و آن‌هايي كه به خدا بدگمان بودند و مي‌گفتند: جمهوري اسلامي پايگاهي ندارد. يا مي‌گفتند: جمهوري اسلامي تا شش ماه ديگر منحل مي‌شود. اين جمهوري تا يك سال ديگر بيش‌تر دوام ندارد و از اين قبيل حرف‌ها. . . خداوند اين‌ها را عذاب مي‌كند، آن‌هايي كه تبليغ مي‌كردند، اگر بني صدر از ارتش كنار برود، ارتش شكست مي‌خورد. آن‌هايي كه مي‌گفتند: ملت با ماست، آن‌هايي كه مي‌گفتند: رژيم جمهوري اسلامي، رژيمي پوسيده است. همه‌ي اين‌ها «الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ» به خدا سوء ظن داشتند، يعني باور نمي‌كردند خدا اين چنين به اين ملت مستضعف كمك كند. «عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ» بلا گريبان خودشان را گرفت، آن‌هايي كه منتظر بودند، جمهوري اسلامي منحل شود، خودشان منحل شدند. «وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» خداوند بر اين‌ها غضب كرد. «وَ لَعَنَهُمْ» خداوند ايشان را از لطف خويش دور ساخت. «وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ» جهنم را براي اينها آماده كرده است. «وَ ساءَتْ مَصيراً» چه راه بدي را در پيش گرفته‌اند و خداوند چه راه بدي براي اين‌ها در نظر گرفته است. كساني كه مي‌خواستند تفرقه ايجاد شود، خودشان متفرق شدند. كساني كه مي‌گفتند: اسلام متزلزل است، خودشان متزلزل شدند. اين ‌ها بيان لحظات پيروزي به دست اين برادران است.

5- بيعت با پيامبر بيعت با خداست

قرآن مي‌فرمايد: (إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه) (فتح /10)‌ اي رسول خدا، آن‌هايي كه با تو بيعت كرده‌اند، با خدا بيعت كرده‌اند. (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ) (نساء /80) هر كس مطيع رسول باشد، مطيع خداست و هر كس مطيع امام باشد، مطيع رسول است. «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» هر كس من رسول او هستم، علي بن ابيطالب بايد رهبرش باشد و حضرت مهدي رهبرش باشد و امامان فرمودند: (مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِه) (تفسيرالإمام ‌العسكري، ص‌299) هر فقيه جامع الشرايطي نماينده‌ي ماست. پس كساني كه با نماينده‌ي ما هستند، با ما هستند. پس كساني كه با رهبر انقلاب بيعت كردند، با امام زمان بيعت كردند و آن‌هايي كه با حضرت مهدي بيعت كردند، با اميرالمؤمنين بيعت كرده‌اند وكساني كه با اميرالمؤمنين بيعت كرده‌اند، با رسول الله بيعت كرده‌اند و «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» (نسا /80) و كساني كه با پيغمبر بيعت كرده‌اند، با خدا بيعت كرده‌اند و كسي كه با خدا بيعت كرد (يَدُ اللَّهِ فَوْقَ ايديهِمْ) (فتح /10) دست خدا بالاي همه‌ي دست هاست. «وَ مَكَرُوا» اين‌ها همه مكر كردند و دور هم نشستند.
در طائف و رياض و پاريس و لندن جلسه تشكيل دادند ولي غافل از اين كه (وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ) (آل عمران /54) اگر آن‌ها مكر مي‌كنند، خدا هم مكر مي‌كند و خدا بهترين مكركنندگان است. آن‌ها طرح مي‌كشند، خداوند هم طرح مي‌كشد. دشمنان جمهوري اسلامي مكرها كردند، خداوند هم مكر كرد، خداوند حيله‌هاي آن‌ها را خنثي مي‌كند. نقشه‌هاي انسان به ضرر خودش است. من يك مثال براي مكر مي‌زنم شايد مثل درستي باشد. پزشك به بيمارستان مي‌آيد و به اين بيمار مي‌گويد: من اين شربت را به شما مي‌دهم، هر 2 ساعت يك قاشق بخور، مي‌گويد: باشد، مي‌رود فردا كه پزشك سراغ بيمار مي‌آيد، اين بيمار اين شيشه را مي‌بيند، مي‌گويد: الان پزشك خواهد گفت: مگر نگفتم هر دو ساعت بخور، چرا نخوردي؟ اين بيمار كمي از اين شربت را دور مي‌ريزد، بعد پزشك مي‌آيد و مي‌گويد: چه كردي؟ مي‌گويد: خوردم. بعد هم وقتي پزشك مي‌رود، مي‌گويد: ديدي سرش كلاه گذاشتم. اين بيمار خيال مي‌كند، سر پزشك كلاه گذاشته است در حالي كه سر خودش كلاه گذاشته است. اين‌ها هم خيال مي‌كنند حيله كرده‌اند، اما اين‌ها با قدرت‌هاي محدود حيله كرده‌اند و خداوند قدرت غيبي دارد. در همين سوره مي‌خوانيم: (وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) (فتح /4) الحمدلله رزمندگان ما با اين آيه‌ها آشنا هستند.

6- سپاهيان زمين و آسمان از آن خداست

لشكريان آسمان و زمين براي خداست، اين‌ها مي‌نشينند، با 4 توپ و تانك، با 4 نقشه و روي فرمول و منحني مكر مي‌كنند. «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» اما جنود و سپاهيان آسمان‌ها و زمين از آن خداست. در اين قرآن عزيز حدود60 داستان است. بسياري از اين داستان‌ها براي اين است كه به ما بگويد، تنها همين قدرت محدود نيست، قدرت ديگري هم هست.
همه تا به حال سوره فيل را خوانده‌ايد. ابرهه ارتشي تشكيل داد، همه قوي و فيل سوار بودند، به كعبه حمله كردند و خواستند كعبه را خراب كنند، اما «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ» اما غافل از اينكه با چه كسي درافتاده‌اي؟ خداوند به پرندگاني به نام ابابيل دستور داد و امر كرد، ‌اي پرندگان! سنگ ريزه‌هايي زير منقارشان پنهان كردند كه در تفسير مي‌گويد: اين سنگ ريزه‌ها از عدس بزرگ‌تر بود ولي از نخود كوچك‌تر بود. اين سنگ ريزه‌ها را درمنقار گرفتند، آمدند و روي سر اين فيل سواران ابرهه انداختند. قرآن مي‌گويد: (تَرْميهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ) (فيل /4) يعني اين سنگ ريزه‌ها به مخ اين‌ها مي‌خورد و اين‌ها را مانند (فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ) (فيل /5) كاه جويده شده، ريز مي‌كرد. يعني بر سر هر كدام مي‌خورد، خودش و فيلش مانند كاه جويده شده پودر مي‌شد. اين قصه فقط مال آن زمان نيست، اگر قرآن فقط قصه باشد، ارزش زيادي براي ما نخواهد داشت. قصه‌هاي قرآن براي اين است كه بگويد: امروز هم مثل همان زمان است. خداي آن زمان، خداي اين زمان هم هست. طرح‌هاي آن زمان، طرح‌هاي اين زمان هم هست.
اي امت عزيز، با فرهنگ قرآن آشنا شويد. آن‌هايي كه در جبهه هستند، آشنا شده‌اند. آدم اصلاً نمي‌داند براي آن‌ها چه بگويد. به ديدن مادر شهيدي رفتم كه پارسال عيد، يك جوانش شهيد شد و امسال عيد جوان ديگرش شهيد شد. هر چه خواستم حرف بزنم، زبانم بند آمد. گفتم من اصلاً نمي‌توانم حرف بزنم، چه چيزي برايت بگويم؟ بگويم صبر داشته باش، من صبر تو را ندارم. بگويم تقوا داشته باش، او در راه خدا شهيد شده، پس او از من جلوتر است. آن‌هايي كه در جبهه هستند به حقيقت و واقعيت روح رسيده‌اند. مي‌دانند و مي‌بينند كه «جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» چيست. كمك باد و باران و ريگ‌ها و رعب را به چشم مي‌بينند. آرامش خود را درك مي‌كنند، كمك خداوند را درك مي‌كنند كه چگونه ده نفر حمله مي‌كنند و حريف پانصد نفر مي‌شوند. به چشم مي‌بينند چگونه خودشان آرامند. حس مي‌كنند كه چگونه آن‌ها دلهره دارند. اين مطالبي را كه من الان روي تخته مي‌گويم و شما مي‌شنويد، عباراتي است كه آن‌ها به معنايش رسيده‌اند. ما مي‌نويسيم كه قرمه با قاف است يا با غين، آن‌ها خوردند و مزه‌اش را هم چشيدند.
(فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى‌ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى‌ بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً) (فتح /10) آن‌هايي كه خط امام را رها كردند، خودشان روسياه شدند. آن‌هايي كه با امام لج كردند، و جملاتي را گفتند كه دل امام را به درد آوردند و از روي بغض و حسد گفتند كه زمان شاه از حالا بهتر بوده است.

7- علم به تنهايي كافي نيست

قرآن مي‌فرمايد: (مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ) (بقره /213) يعني افرادي مي‌بينند، اما از روي عقده و حسادت حرف‌هايي را مي‌زنند و الا باور هم كرده‌اند. منتهي عقده‌ها و حسادت نمي‌گذارد، رو به حق كنند. (وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ) (آل عمران /19) كساني كه اهل علم و اهل كتاب هستند و جزء علماء يهود و نصارا هستند، بعد از آن كه علم برايشان آمده است، لجاجت مي‌كنند. يعني علم پيدا كرده‌اند و مي‌دانند، اما از روي عقده و كينه و بغض، خيلي كارها مي‌كند. اگر حسادت باشد، يوسف را در چاه مي‌اندازند. مي‌دانستند يوسف كيست ولي او را در چاه انداختند. قرآن مي‌گويد: (يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ) (بقره /146) پيغمبر را خوب مي‌شناختند، همان طوري كه پسرانشان را مي‌شناختند. پيغمبر رامي شناختند، اما لجاجت مي‌كردند و اين يك عقيده‌ي مكتبي براي ماست كه مي‌گوييم علم كافي نيست. آياتي را از قرآن جمع كرده‌ام كه دانشمندان چقدر خلاف كرده‌اند. علم به تنهايي كافي نيست. قرآن مي‌گويد: از پيغمبر شناخت داشتند، ولي شناخت به تنهايي كافي نبود. اين آيه مي‌گويد، علم پيدا كرده بودند، اما حسادت كردند. اصولاً شناخت كافي نيست. علم به اين كه شراب بد است كافي نيست. مگر اين‌هايي كه جنايت مي‌كنند، علم ندارند؟ علم به تنهايي كافي نيست، دانشگاه تنها كافي نيست.

8- ناكثين بيعت شكنانند

كساني كه خط امام را رها كردند، ناكثين هستند. (فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى‌ نَفْسِهِ) (فتح /10) ناكثين، كساني كه خط بيعت‌ها را رها كردند، در راهپيمايي‌هاي اول شركت مي‌كردند، اما بعد دلسرد شدند. روزهاي اول در نماز جمعه‌ها پشت سر آقاي طالقاني عكس هايشان بود. بعد از آن ديگر اصلاً پايشان را در نماز جمعه نمي‌گذارند. خيلي ملي بودند، الان كمك ملت نمي‌كنند، پايشان را در جبهه نگذاشته‌اند، پايشان را در نمازجمعه نگذاشته‌اند. رابطه‌ي خودشان را با مردم قطع كرده‌اند. مي‌گويد: آن‌هايي كه قطع كردند «فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى‌ نَفْسِهِ» پيمان شكسته‌اند. اسلام را خدا پيش مي‌برد.
آن زمان‌هايي كه خريد غلام رايج بود و وجود داشت، غلامي از اربابش خشمگين شد، گفت: الان از غيظ تو روي بام مي‌روم و خودم را از بام پايين مي‌اندازم، تا ديگر تو غلام نداشته باشي. گفت: تو خودت را مي‌كشي؟ خوب برو بكش! حالا اين آقا قهر مي‌كند، خوب قهر كند. (وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ) (بقره /257) اگر از خط امام تبعيت نكني، بايد بروي و از خط آمريكا تبعيت كني. «وَ مَنْ أَوْفى‌» اما كساني كه پايدار بودند. يعني اين بسيجي‌ها و اين ژاندارم و پاسبان و پاسدار و ارتشي كه پايدار بودند «فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً» برايشان اجر بسياري است.
اما آن‌ها كه نيامدند، مي‌گويد: (سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في‌ قُلُوبِهِمْ) (فتح /11) كساني كه در اين فتح و پيروزي شركت نكردند، در راندن شاه شركت نكردند، در راندن صدام هم كمك نكردند، در راندن بني صدر هم شركت نكردند. مي‌گويند: والله ما گرفتاريم. افرادي بودند كه در هيچ يك از اين‌ها سهمي نداشتند، دليلشان هم اين است كه مي‌گويند: «شَغَلَتْنا أَمْوالُنا» يعني اموال ما، ما را مشغول كرده است، ما گرفتار داد و ستد هستيم و زن و بچه داريم. مگر اين‌ها كه در جبهه هستند، زن و بچه ندارند؟ بسياري از اين بسيجي‌ها نامزد دارند، بسياري از آن‌ها عقد كرده‌اند و بعضي از آن‌ها فداكاري‌هاي عجيبي مي‌كنند. جوان پاسداري داريم كه عقد كرده و شب عروسي، منصرف شده و گفته من مي‌خواهم به جبهه بروم، مي‌خواهم اگر شهيد شدم، تو در دختري باقي باشي. بسياري از آن‌ها حنظله بودند و ما در تاريخ مي‌خوانديم حنظله در شب عروسي، از حجله عروسي به جبهه رفت. ما الان در جبهه خيلي حنظله داريم، ولي آن‌ها «شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا» نبودند. كساني كه نمي‌روند مي‌گويند: «فَاسْتَغْفِرْ لَنا» ان شاءالله به يك عمره مي‌رويم، ان شاءالله به يك زيارت مي‌رويم و «بك يا الله» مي‌گوييم، يك انگشتر عقيقي، غسل جمعه‌اي، و دلشان را به يك التماس دعا فلاني خوش مي‌كنند. «يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في‌ قُلُوبِهِمْ» به زبان مي‌گويند در حالي كه در دلشان چيزي نيست. قرآن پست را به آن‌هايي مي‌دهد كه به استقبال خطر رفتند. هر كه به استقبال خطر مي‌رود، مقام از آن اوست.

9- رضايت خداوند از مؤمنين

در پايان مي‌فرمايد: (لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ) (فتح /18) خدا از مؤمنين راضي است. از آن‌هايي كه با تو‌اي رسول اكرم، بيعت كردند و بر بيعتشان پايدار بودند، آن‌هايي كه قول دادند و زير قولشان نزدند، آن‌هايي كه گفتند گوش به فرمان تو هستيم. آن‌هايي كه گفتند و با وفا بودند «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ» خدا از اين‌ها راضي است، چون خدا مي‌داند، اين‌ها راست مي‌گويند. (فَعَلِمَ ما في‌ قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَريباً) (فتح /18) خداوند هم آرامش قلبي را برايشان نازل كرد. اگر در بازار فروشنده بداند كه شما وقتي نسيه مي‌بري، پولش را مي‌دهي، به شما نسيه مي‌دهد. اگر بداند پولي را كه مي‌بري، برمي گرداني، به شما نسيه مي‌دهد. آخر بعضي‌ها مي‌گويند: اگر خدا لطفي را كه به امام صادق كرده به من مي‌كرد، من هم امام صادق مي‌شدم. سؤال هم اين طور كردند: آيا مقام امامان از آن خودشان است يا خدا به آن‌ها داده است؟ اگر خدا به ايشان داده است، پس آن لطفي كه خدا به امام صادق و حضرت مهدي كرده، اگر به من هم لطف كند، من هم مثل او مي‌شوم. اما در ابتداي دعاي ندبه جواب مي‌دهد، مي‌گويد: (بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ) (إقبال‌ الأعمال، ص‌295) ‌اي خدا تو بر اين‌ها زهد را شرط مي‌كني. شرط مي‌كني كه بايد در اين دنيا به زندان بروي، تحت شكنجه، تمام مصيبت‌ها را تحمل كني. شرط مي‌كني كه سختي‌ها و دوري از دنيا را بچشند. «فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ» آن‌ها هم شرط را امضا مي‌كنند و‌اي خدا، تو هم مي‌داني كه اين‌ها وفا مي‌كنند. «فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِيَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِي» خدايا تو شرط مي‌كني كه بايد در راه اسلام هفت سال زندان بكشي، ‌اي امام كاظم شرط اين است كه تو به زندان بروي، مي‌گويد: زندان مي‌روم، حاضرم در راه تو تمام سختي‌ها را تحمل كنم و تو هم مي‌داني كه راست مي‌گويد. آن وقت او را موسي بن جعفر مي‌كني. من اگر بگويم: خدايا تو علم رهبر انقلاب را به من بده، من هم مثل رهبر انقلاب پشت كار دارم، ولي خدا مي‌داند اگر آن لطف را به من بكند، من مردش نيستم. آن تاجري كه به او صد هزارتومان نسيه داد، اگر به من مي‌داد، چنين و چنان مي‌شد. آن تاجر مي‌داند، اگر به او صد هزار تومان نسيه بدهد، بر مي‌گرداند. ولي اگر به توصد تومان هم نسيه بدهي، مي‌روي و مي‌چاپي. تو اگر صد تومان هم گيرت بيايد برمي داري و فرار مي‌كني. به او اگر صد هزار تومان هم بدهند فرار نمي‌كند، ظرفيت مي‌خواهد. قرآن مي‌گويد: «فَعَلِمَ ما في‌ قُلُوبِهِمْ» خدا علم دارد كه اين‌ها راست مي‌گويند. «فَأَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ» «وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَريباً» و فتح نزديكي به اين‌ها داد. (وَ مَغانِمَ كَثيرَةً يَأْخُذُونَها وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً) (فتح /19) بسيار غنيمت بگيريد. ما اگر خودمان از هيچ كشوري هم غنيمت نمي‌گرفتيم، به اندازه‌ي بيست سال جنگ، اسلحه و مهمات داشتيم. الحمدلله، اين رزمندگان ما هم آنقدر غنيمت گرفته‌اند كه اسلحه‌ي سال‌هاي سال ما تأمين است. «يَأْخُذُونَها وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً» بعد مي‌گويد: (وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغانِمَ كَثيرَةً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَكُمْ هذِهِ وَ كَفَّ ايديَ النَّاسِ عَنْكُمْ وَ لِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنينَ وَ يَهْدِيَكُمْ صِراطاً مُسْتَقيماً) (فتح /20) يك سري غنيمت‌هايي است كه فعلي است و يك سري غنيمت‌هايي هم هست كه بعداً نصيبتان خواهد شد. «وَ كَفَّ ايديَ النَّاسِ عَنْكُمْ» خداوند دست دشمن را از سر شما قطع كرد. ‌اي رزمندگان خداوند دست صداميان را توسط شما از سر مردم ايران قطع كرد. «وَ لِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنينَ» چنان جنگيديد كه يك آيه براي همه‌ي مسلمين شديد و براي تمام مسلمانان منطقه نشانه و الگو شديد. آن طوري كه در قرآن مي‌گويد: (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً) (فرقان /74) الان تمام ايران، امام كشورهاي اسلامي است، چون چشم تمام مستضعفان به ايران است. آيا مي‌شود كسي بگويد: هم مرگ بر شرق و هم مرگ برغرب و روي پاي خود بايستد؟ مي‌شود جنگيد و نزد كسي دست گدايي دراز نكرد؟ مي‌شود آدم خودكفا شود؟ مي‌شود يا نه؟ الان ايران امام كشورهاي ديگر شده است. امام ما امام مردم شده و كشورما، امام كشورهاي ديگر شده است. «وَ لِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنينَ» شما چنان ضربه‌اي زديد تا كس ديگري هوس دست درازي به اين مملكت نكند، شما يك علامت شديد. ايران نشانه شد، جنگ نشانه شد، به اين معنا كه اگر كس ديگري هم در سر فكري براي ايران داشته باشد، جزايش همين است.

10- هركه خدا را ياري كند، خدا او را ياري مي‌كند

(وَ أُخْرى‌ لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْها) (فتح /21) نظام و قدرت ديگري هم هست، سيستمي هست كه شما هم قدرتي بر آن نداشته باشيد. اما «قَدْ أَحاطَ اللَّهُ بِها» آن جا كه قدرت نداريد، خدا به شما كمك مي‌كند. شما تا آن جا كه توانستي تلاش كردي، آن جا كه ديگر دست شما نيست، خدا به شما كمك مي‌كند. شما در اين حد مي‌توانيد به جبهه برويد، اما ديگر مقابله با طرح طبس از قدرت شما بيرون است، اين جا خدا كمك مي‌كند. (وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) (فتح /7) به ريگ‌هاي طبس مي‌گويد، شما طرح طبس را خنثي كنيد. «وَ أُخْرى» امت ديگر، فتنه‌ي ديگر، ظالمان ديگر، طرح و توطئه‌ي ديگري هست كه «لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْها» وضع ديگري پيش مي‌آيد كه شما بر دفع آن قادر نيستي. اما «قَدْ أَحاطَ اللَّهُ بِها» چون شما بنده‌ي خدا هستي، آن جايي كه دستتان نمي‌رسد، خود خدا كمك مي‌كند. (إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ) (محمد /7) اگر شما خدا را ياري كنيد، خدا شما را ياري مي‌كند. (سُنَّةَ اللَّهِ الَّتي‌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ) (فتح /23) پيروزي‌هايي كه مسلمانان صدر اسلام به كمك خدا به دست آوردند، اين كمك يك سنت خداست، خيال نكنيد چون او رسول اكرم بود، خدا كمكش كرد، خدا به رهبر انقلاب كمك نمي‌كند. چون مردم حجاز بودند، خدا به آن‌ها كمك كرد، خدا به مردم ايران كمك نمي‌كند. «سُنَّةَ اللَّهِ» يعني اين فرمول الهي است. قانون است، قانون است كه (إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ) (فصلت /30) كساني كه گفتند خدا و استقامت كردند، فرشتگان خدا را به ياري آن‌ها مي‌فرستيم. آمدن ملائكه به ياري رزمندگان سنت خداست. (سُنَّةَ اللَّهِ الَّتي‌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلاً) (فتح /23) عجب آيه‌هاي جالبي است، قانون خداست كه ياري مي‌كند. (وَعْداً عَلَيْهِ) (توبه /111) وعده‌اي است (حَقًّا عَلَيْنا) (يونس /103) خدا گفته اين حق شما از ماست. چون در آيات قرآن يك سري حقوق را خدا بر خودش واجب كرده است. مثلاً گفته است: اين با من است و تو كاري نداشته باش.
(إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى) (ليل /12) هدايت خلق با من است، اين وظيفه‌ي ماست. (أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ) (زمر /36) (إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئينَ) (حجر /95) يا رسول الله! من خودم جلوي اين نيش‌هايي كه به تو مي‌زنند را مي‌گيرم. (وَ أَكيدُ كَيْداً) (طارق /16) خودم نقشه مي‌كشم، يك سري كارها را خدا گفته است كه مربوط به خود من است. تو بنده‌ي خوبي باش خدا بلد است كه خداي خوبي باشد. چون خداي خوبي هست و سال هاست كه خداست، خدايي را خوب بلد است، ما بندگي را فراموش مي‌كنيم و لذا مي‌بينيم آن جايي كه كمك نمي‌شود، كمبود از جانب ماست.
در رابطه با پيروزي چشم گير، گرفتن هشت هزار اسير را نمي‌توان در راديو به دروغ گفت، چون اگر امروز اين را به دروغ بگوييم، فردا موقع تحويل اسير، اگر يكي كم باشد، عراق مي‌گويد: پس آن يكي كجاست؟ شما خودتان گفته‌ايد 8 هزار اسير گرفته‌ايد، پس او را كشته‌ايد. ما وقتي در راديو تعداد اسير را اعلام مي‌كنيم، امكان دروغ بودن ندارد، غلو هم نيست، چون الان اخبار ما را عراق ضبط مي‌كند و فردا مدعي است و ما يك پيروزي مبين به شما داديم. يعني در بلندگو گفتيم، شماره هم دارد. فردا دنيا مچ ما را مي‌گيرد. چون اين حقوق دانان بشر نشسته‌اند و منتظر اين هستند كه مچ ايران را بگيرند. بمب ويتنام حقوق بشر نيست، مظلوميت فلسطين هم حقوق بشر نيست، شهداي افغانستان هم حقوق بشر نيست، فقط چند منافق حقوق بشر است. اين‌ها تمام هم و غم‌شان همين چند منافق است ولي باز ما چنان آشكار پيروز شديم، كه جاي هيچ حرفي نيست. زمندگان ما چنان ناز شصت نشان دادند كه فتح روشن است. يعني از اعلام چيزي هيچ ابايي نداريم. چنان فتح چشم گيري به شما داديم كه(لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِك) (فتح /2) كه تمام گناهاني را هم كه در اين مدت روزنامه‌ها و راديوها براي ايران تراشيدند، همه را مي‌پوشاند. حقانيت ايران و باطل بودن صدام و حاميانش ثابت مي‌شود.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 909
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست